چکیده:
تحول درونی و خودشکوفایی ذاتی انسان، یا بتعبیر صدرالمتالهین «استکمال جوهری نفس انسانی»، از مهمترین بحثهای انسانشناسی فلسفی و از نوآوریهای صدرا، در بستر حکمت متعالیه است. این مسئله گره بسیاری از مسائل فلسفی، دینی و انسانشناسی را میگشاید. از اینرو، این مقاله کوشیده است «استکمال جوهری نفس انسان» از آغاز حدوث تا رسیدن به غایت کمال وجودی را بررسی و تحلیل کند. و بر این اساس رهیافتها و فرضیه های «بازیابی کمالات پیشین»، «ارتقا روحی انسان» و «فعلیت یافتن نفس و تغییر عرضی» بعنوان فرضیه های احتمالی و رقیب و «استکمال جوهری نفس انسانی» بعنوان فرضیه اصلی تحقیق، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است. این مقاله با کمک مبانی نظری مانند: اصالت وجود، تشکیکی بودن وجود، حرکت جوهری اشتدادی، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء، تجرد و وحدت نفس با قوا و صورتهای ادراکی، به اثبات استکمال جوهری نفس انسانی پرداخته است. نفس انسانی، جوهری است «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» و با حرکت جوهری اشتدادی دم بدم به کمالات وجودی خود دست مییابد. نفس در این فرایند استکمال ذاتی، با کسب قوا، ادراکات و ملکات، بتدریج چهره جوهری خود را تکون و تکامل میبخشید و در امتداد تشکیکی بودن وجود، قوای بیشتر، کمالات شدیدتر و ملکات پایدارتری را تحصیل میکند. نفس با تمام قوای خود، اتحاد یافته و برخی قوای آن همگام با نفس تجرد یافته و تمام قوا از شئونات و مراتب آن بشمار می آید.
خلاصه ماشینی:
"مقصود اصلی صدر المتألهین از تأثیر حرکتجوهری اشتدادی،در تکامل نفس انسانی بلحاظکمال اولی یا کمال ثانوی چیست و منظور وی،از«جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء»بودن نفس دراین فرایند تکاملی چه خواهد بود؟ در بحث استکمال جوهری نفس انسانی،روشنخواهد شد که چگونه انسان میتواند از مرحله مادی تامرز ع قلانی شدن پیش برود و چگونه نفس از صورمعدنی آغاز کرده و مراحل گوناگونی گیاهی،حیوانیو انسانی را سپری کرده به مرحله انسانیت و عقلانیشدن گام مینهد.
مقصود اصلی صدر المتألهین از تأثیر حرکتجوهری اشتدادی،در تکامل نفس انسانی بلحاظکمال اولی یا کمال ثانوی چیست و منظور وی،از«جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء»بودن نفس دراین فرایند تکاملی چه خواهد بود؟ در بحث استکمال جوهری نفس انسانی،روشنخواهد شد که چگونه انسان میتواند از مرحله مادی تامرز ع قلانی شدن پیش برود و چگونه نفس از صورمعدنی آغاز کرده و مراحل گوناگونی گیاهی،حیوانیو انسانی را سپری کرده به مرحله انسانیت و عقلانیشدن گام مینهد.
ملکات اخلاقیخوب،یا بد را در نفس خویش میپروراند و سرانجاماز وجود رابطی و اضافی فاصه گرفته بسوی استقلالوجودی،تجرد و اتحاد بیشتر با قوا و صورتهای ادراکی،لحظه بلحظه پیش میرود تا در نشئه دوم این کمالاترا بصورت تجرد مثالی و خیالی با خود همراه دارد ودر نشئه سوم عقل محض میشود که نادر از انسانهایکامل به آنجا خواهد رسید.
ملکات اخلاقیخوب،یا بد را در نفس خویش میپروراند و سرانجاماز وجود رابطی و اضافی فاصه گرفته بسوی استقلالوجودی،تجرد و اتحاد بیشتر با قوا و صورتهای ادراکی،لحظه بلحظه پیش میرود تا در نشئه دوم این کمالاترا بصورت تجرد مثالی و خیالی با خود همراه دارد ودر نشئه سوم عقل محض میشود که نادر از انسانهایکامل به آنجا خواهد رسید."