چکیده:
وجود ذهنی، وجود موضوعات است در ذهن، اعم از هنگامیکه بتنهایی تصور شود و در هنگامیکه موضوع یک محمول واقع گردد یا وجود خارجی داشته یا نداشته باشد. درک وجود ذهنی فطری است و هرکسی در وجدان خود آن را درک و قبول میکند. مسئله وجود ذهنی از ابتکارات فیلسوفان مسلمان است و در فلسفه یونانی سابقه نداشته است. بحث از وجود ذهنی از دو حیث مطرح است؛ وجودشناسی و معرفتشناسی. در هر دو، ملا صدرا دیدگاههایی بدیع و جامع دارد که پیامدهای مهمی در حل معضلا ت فلسفی داشته است. در مقاله حاضر به وجوه چندگانه وجود ذهنی، ابتکارات ملا صدرا در اینباره و حل معضلا تی که بواسطه این ابتکارات صورت گرفته است، پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"تحاد عاقل و معقول و عقل این مسئله بخشی از مسئلۀ شناختشناسی در فلسفۀ در مسئله اتحاد عاقل و معقول مقصود از شیءادراک شده(یا معقول)همان صورت حاصل درذهن انسان است که در اصطلاح به آن«معلومبالذات»میگویند نه شیء خارجی که آنرا«معلومبالعرض»مینامند؛و این مسئله اساسا مربوط بهوحدت عالم یا مدرک(فاعل شناسا)با معلومبالذات یعنی همان موجود ذهنی و همان معقول ومعلوم در ذهن است نه وجود خارجی آن.
باید اضافه کرد که مقصود از شیء ادراک شده(یامعقول)در اینجا همان صورت حاصل در ذهن انساناست که در اصطلاح به آن«معلوم بالذات»4میگویندنه شیء خارجی که آنرا«معلوم بالعرض»5مینامند؛ومسئلۀ اتحاد عاقل و معقول اساسا مربوط به وحدتعالم یا مدرک(فاعل شناسا)با معلوم بالذات یعنی،همان موجود ذهنی و همان معقول و معلوم در ذهنانسان است نه وجود خارجی آن؛زیرا همه کسمیداند که هیچگاه با علم و ادراک ما از اشیاء،آناشیاء عینا وارد ذهن ما نمیشوند و صورت آنهاستکه به ذهن ما میآید.
حال میپرسیم که آیا«وجود»هر«صورت»شیءادراک شده،جدا و مستقل از«وجودی»است کهادراککننده یا عاقل دارد یا با آن متحد است و با همانوجود موجود شده است؟ پاسخ این سؤال آن است که اگر وجود آندو از هم جداباشد باید هریک از آندو بدون دیگری قابل تصور باشد(و حال آنکه ادراک بدون مدرک یا شخص مدرک بدونادراک محال است)بنابراین،ادراک و صورتی که ادراکمیشود و به ذهن میآید چیزی جدای از ذهن و نفسنیست تا برای آن ظاهر شود بلکه از خود اوست و بوسیلۀخود ذهن ساخته میشود و مانند وجود خود نفس است وبرای نفس حضور دارد و باید توجه داشت که بین«حضور»و«ظهور»فرق است."