چکیده:
امروزه در مباحث جدید منطق، از منطق جدیدی بنام منطق فازی سخن میرود. این منطق توسط پرفسور لطفی زاده، به این نام موسوم و بجهان معرفی شد. منطق فازی منتقد منطق کلاسیک ارسطویی است زیرا در منطق ارسطویی در توصیفات خود از واقعیات، بخط کشی صفر و یکی و سیاه و سفید میپردازد در حالیکه منطق فازی معتقد است جهان بیرون بصورت یک پیوستار متدرج است واز اینرو ما نیز در شناخت آن، باید بجای سخن از « ا یا غیر ا » از « ا و غیر ا » سخن بگوئیم تا موارد مختلف میان صفر و یک یا خاکستریهای میان سیاه و سفید نیز مغفول نمانند . با نظر به فلسفه صدرایی، شاهد عناصری نظیر تشکیک در جهان عینی، حرکت جوهری و نیز مجموعه های مبهم فازی هستیم که حکمت متعالیه صدرا را به سمت تفکر فازی سوق داده است. با این تفاوت که فلسفه صدرا بیش از آنکه تنها یک نگرش فازی باشد، یک فلسفه فازی است که در آن عناصری نظیر انسان و جهان و ارتباط خدا با جهان بشکل فازی به تصویر کشیده شدند. خلقت انسان از ابتدا بشکل جسمانیه الحدوث و امتداد آن بشکل حرکت جوهری تا رسیدن به مرحله عقلیت و حتی خروج از نفسیت، یک نمونه از طرح تصویر فازی و پیوستار گونه در انسانشناسی صدرایی است. فلسفه فازی حکمت متعالیه ـ البته با حفظ تفاوتهایی با منطق نوین فازی ـ آثار مفیدی در شناخت واقعی انسان و واقعیت بدنبال دارد.
خلاصه ماشینی:
"مقاله حاضر نیز در صدد بررسی تفکرفازی در فلسفه اسلامی است و این مسئله را دنبالمیکند که آیا فلسفه اسلامی بویژه در حکمت متعالیهکه منطق دو ارزشی-صفر و یکی-ارسطویی راپذیرفته است،تفکر فازی مورد توجه قرار گرفته استو آیا عناصری نظیری تشکیک وجود و حرکت جوهریدر تفکر صدرایی میتواند تفکری فازی و چند ارزشیرا ارائه دهد؟در صورت پاسخ مثبت به این پرسش،مبانی و عناصر این تفکر فازی در فلسفه صدراییچیست و کیفیت آن چگونه است؟ نطق جدید فازی قرنها پیش،هنگامی که سوفسطائیان یونان با استفاده ازفن بیان و مغالطه و سفسطه میکوشیدند تا بنیانهایشناخت و معرفت را در مرداب آنارشیسم معرفتی غرقکنند،در مقابل کسانی چون سقراط و افلاطون برایدفاع از حق و حقیقت،تلاش بیوقفهیی را آغاز کردند.
از اینرو است که در ایجاد نظامفلسفی خود یعنی حکمت متعالیه از نظامها وساحتهای معرفتی مختلف نظیر مشاء،اشراق،عرفانو کلام بهره میگیرد و نظامی جامعنگر را تأسیس مینمایدکه مرزهای هندسی شده آنها را در مینوردد تا آنها رابه یکدیگر نزدیک نماید و در قالب یک نظام معرفتیو هندسه جامع ارائه دهد اما برای این مهم به التقاط یاتلفیق ظاهری نمیرسد چرا که این امر را بشکلیروشمند انجام میدهد،روشی که امروزه روش میانرشتهیی نامیده میشود:«ملا صدرا چهار قرن پیش ازآنکه محققان معاصر به الگوهای مطالعاتی میانرشتهیی دست یابند،بضرورت اخذ چنین رهیافتیپی برده بود و دو الگوی اثربخش آنرا نیز بکار بستهبود."