چکیده:
بیشترین مشکلات و ابهامهای معناشناختی در بحث سخن گفتن از خدا مربوط به تحلیل معنایی اوصاف انسانی، به هنگام اسناد این اوصاف به خداوند است. این اوصاف و محمولات هنگامی که در زبان عادی و زمینههای متعارف به کار میروند، دارای معانی روشن و قابل فهمی هستند؛ ولی همین اوصاف و محمولات به هنگام انتساب به موجودی متعالی و غیرجسمانی و نامتناهی مشکل آفرین میشوند. برای رفع این مشکلات دیدگاهها و نظریات متفاوتی ارائه شده است که ما تنها به بررسی نظریهی سلبی فلوطین و قاضی سعید همچنین تأثیر الاهیات سلبی فلوطین بر اصول و مبانی الاهیات سلبی قاضی سعید میپردازیم. این دسته از متفکران معتقدند از طریق زبان عادی و روزمره تنها میتوان به «شیوهی سلبی» دربارهی خدا، اوصاف و افعال او سخن گفت. البته قابل ذکر است افراط در زمینهی تعالی و تنزیه و تکیه بر روش سلبی بدون بهرهگیری از روشهای دیگر، امکان هرگونه سخن گفتن معنادار و حقیقی دربارهی خدا را ناممکن میسازد.
The greatest problem and most semantic vagueness on talking of God refer to semantic analysis of human traits and their attribution to god. When these attributes apply in usual linguistic use and normal circumstances they have clear and intelligible sense; though such attributes and predicates use for a transcendent, non corporeal, and infinite being is problematic. A few theories exposed to solve (or overcome) this puzzle. Here, I only illustrate Plotinus and Gazi-Saeed’s theory and demonstrate how Gazi-Saeed’s theology is influenced by Plotinusian one. Both believed that, considering ordinary language use, we can only talk about god in negative way. It seems, however, insisting on speaking of god negatively without using other methods, restrains us from talking about god genuinely
خلاصه ماشینی:
"اشکالات فوق بر الهیات قاضی سعید نیز وارد است اعتقاد به تباین مطلق خداوند با مخلوق راهی جز سکوت را پیش پای ما نمیگذارد اگر آن گونه که قاضی سعید میگوید خداوند در هیچ وصفی از اوصاف با مخلوقات خود مشترک نباشد و تنها اشتراک موجود بین اوصاف خالق و مخلوق اشتراک لفظی باشد، در این صورت ما هیچ راهی برای فهم اوصاف الاهی و سخن گفتن معنادار در بارهی خدا نخواهیم داشت نظریهی اشتراک لفظی ما را به ورطهی تعطیل و عدم امکان فهم گزارههای کلامی سوق میدهد.
مواردی مانند: - صدور و خلقت مخلوقات از خداوند - علم خداوند به مخلوقات قبل از پیدایش آنها از طریق علم به ذات - معرفت به وجود خداوند، از طریق معرفت به آثار، آیات، علم، قدرت، حیات و حکمت - امکان شناخت اوصاف الاهی - امکان سخن گفتن معنادار و حقیقی، از طریق به کار بردن مفاهیم مشترک بین خالق و مخلوق صدرا نه تنها در باب مفهوم وجود، بلکه در مورد مفاهیم کمالی دیگر که از شئون وجود به شمار می روند، همین دیدگاه را دارد بنابراین او همهی این مفاهیم را به معنای حقیقی و به طور مشترک معنوی بر خالق و مخلوق اطلاق میکند."