چکیده:
مسئله اصلی مقاله حاضر اثبات این ادعاست که ابن رشد برای عقل و دین، حقیقت واحده یی در نظر میگیرد که با طرق و خطابات دوگانه به آن حقیقت یگانه راه مییابد. پیشینه تاریخی این بحث به اندیشمندان قبل از ابن رشد میرسد. ابن رشد در عصر خود متوجه سیطره روحیه تقلید بر عالمان و رونق علم کلام جدلی و دشمنی با فلسفه گردید و به این منظور برای مشروعیت فلسفه و عقل ورزی کتاب فصل المقال فیما بین الحکمه و الشریعه من الاتصال و برای اصلاح علم کلام جدلی کتاب الکشف عن مناهج الادله فی عقائد المله و تصحیح فلسفه موجود تهافت التهافت و شروح و تلخیصات آثار ارسطو را نوشت. وی در کتاب فصل المقال اثبات نمود که تعلیم و مطالعه فلسفه، واجب شرعی است و غایت فلسفه و دین معرفت موجودات بمنظور معرفهالله تعالی است. هر انسانی بمقتضای طبیعت انسانی به یکی از طرق خطابی، جدلی یا برهانی به حق تعالی و اصول سه گانه اسلام معرفت مییابد و بین داده های عقل و دین مخالفتی نیست. اما عده یی بنام رشدیان لاتینی و پیروان آنها بعلت نیاز جامعه مسیحی غرب آن زمان و عدم آگاهی از تالیفات ابن رشد، تنها شروح وی بر آثار ارسطو را مدنظر قرار دادند و با برداشتهای غلط از افکار ابن رشد به این عقیده گرایش پیدا کردند که وی قائل به دو حقیقت جداگانه در باب دین و عقل بوده است. در این مقاله تلاش شده است با تکیه و استناد بر متون و کتابهای خود ابن رشد، نادرستی این ادعا نشان داده شود.
خلاصه ماشینی:
"ابن رشد در عصر خود متوجه سیطرۀ روحیه تقلید برعالمان و رونق علم کلام جدلی و دشمنی با فلسفه گردید و به این منظوربرای مشروعیت فلسفه و عقلورزی کتاب فصل المقال فیما بین الحکمة والشریعة من الاتصال و برای اصلاح علم کلام جدلی کتاب الکشف عنمناهج الدلالة فی عقائد الملة و تصحیح فلسفۀ موجود تهافت التهافت وشروح و تلخیصات آثار ارسطو را نوشت.
اما عدهیی بنام رشدیان لاتینی و پیروان آنها بعلت نیاز جامعهمسیحی غرب آن زمان و عدم آگاهی از تألیفات ابن رشد،تنها شروح ویبر آثار ارسطو را مد نظر قرار دادند و با برداشتهای غلط از افکار ابن رشد بهاین عقیده گرایش پیدا کردند که وی قائل به دو حقیقت جداگانه در بابدین و عقل بوده است.
طرح مسئله مقاله حاضر بدنبال پاسخ به این سؤاتل اساسی در باب ارتباط دین و فلسفه استکه آیا از دیدگاه ابن رشد حقیقت امری یگانه است که با طرق مختلف قابل دسترسیاست،یا حقیقت همانند راههای متعدد وصول به آن،مختلف است؟بعبارت دیگر،آیاحقیقت واحدهیی وجود دارد که خود را برای عقل و دین نمایان میکند،یا برای آندوهرکدام حقیقت جداگانهیی مکشوف میگردد؟ -1.
ابن رشد در مقابله با مخالفتهای فقها و متکلمان علیه فلسفه موجود در جامعهاسلامی،اثبات مشروعیت دینی فلسفه و عقلگرایی را وجه همت خود قرار داد وکتاب فصل المقال فیما بین الحکمة و الشریعة من الاتصال را نوشت و در آن تلاشنمود تا وجوب تعلیم قیاس برهانی را اثبات کند و بین شرع و فلسفه مطابقتدر نظر گیرد و آن دو را دو خواهری بداند که از مبدأ واحدی شیر خوردهاند و با وجوداختلاف در روش در جستجوی حقیقت واحدی هستند."