چکیده:
یکی از مسلماتی که در برخی از مباحث و آراء فیلسوفان مسلمان، نقش برجسته یی ایفا کرده است، نظریه افلاک با محوریت زمین میباشد. این نظریه، تاثیرات چشمگیری در برخی از آراء مهم فیلسوفان اسلامی داشته است؛ بگونه یی که فیلسوفانی همچون فارابی و ابن سینا بمنظور تفسیر نحو صدور افلاک و نفوس آنها، به انطوای جهات سه گانه در هر یک از عقول بالاتر از عقل دهم معتقد شدند و براساس آن، نحوه صدور عقل پایینتر و جسم و نفس فلکی را تفسیر نمودند.همان فیلسوفان با توجه به تعداد افلاک و زمین مستقر در مرکز آن، تعداد عقول طولیه را در عدد ده منحصر دانستند و شیخ اشراق نیز با توجه به همین افلاک و کواکب موجود در برخی از آنها، به تکثر بیشمار عقول طولیه معتقد شد. ربط حادث به قدیم و متغیر به ثابت نیز از جمله مسائلی است که فیلسوفان اسلامی(بویژه فیلسوفان مشائی و اشراقی) در تفسیر و توجیه آن، به حرکت دوری افلاک متوسل شدند و حکمای حکمت متعالیه نیز هرچند مسئله مذکور را با تمسک به حرکت جوهری حل و هضم نمودند، اما تاثیر حرکات دوری افلاک در عالم تحت قمر را بکلی انکار ننمودند. فیلسوفان اسلامی در تفسیر رویا نیز بنحو موثری از نظریه افلاک استفاده نمودند. آنها افلاک و نفوس فلکی را الواح و مخزن ادراکات جزئی دانسته و رویا و اطلاع از امور غیبی را محصول ارتباط و اتصال نفوس انسانی با نفوس فلکی میدانند. افزون بر آن، برخی از این فیلسوفان (سهروردی) مسئله تذکر و یادآوری امور فراموش شده را از طریق همان ارتباط با مخزن علوم جزئی یعنی نفوس فلکی میسر میدانند. مسئله معاد جسمانی برخی از نفوس بشری نیز از جمله مسائلی است که برخی از فلاسفه مسلمان با تمسک به اجسام فلکی به تفسیر آن پرداخته اند و بر این باور بوده اند که نفوس جاهله با پیوستن به اجرام فلکی، عقاید و کارهای دنیوی خود را تخیل نموده و بدینطریق به لذت یا الم خیالی دست مییابد. تفسیر و تشریح مسائل مذکور و نقد و بررسی رویکرد فیلسوفان اسلامی در این زمینه، موضوع و وظیفه یی است که این مقاله بعهده گرفته است .
خلاصه ماشینی:
"این نظریه،تأثیرات چشمگیری در برخی از آراء مهم فیلسوفان اسلامیداشته است؛بگونهیی که فیلسوفانی همچون فارابی و ابن سینا بمنظورتفسیر نحو صدور افلاک و نفوس آنها،به انطوای جهات سهگانه در هریک از عقول بالاتر از عقل درهم معتقد شدند و بر اساس آن،نحوه صدورعقل پایینتر و جسم و نفس فلکی را تفسیر نمودند.
ربط حادث به قدیم و متغیر به ثابت نیز از جمله مسائلی است کهفیلسوفان اسلامی(بویژه فیلسوفان مشائی و اشراقی)در تفسیر و توجیهآن،به حرکت دروی افلاک متوسل شدند و حکمای حکمت متعالیه نیزهرچند مسئله مذکور را با تمسک به حرکت جوهری حل و هضم نمودند،IB}(*)دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تربیت معلم آذربایجان man3ima@yahoo.
14 بنابرین بآسانی میتوان نتیجه گرفت که نظریه افلاک نهگانه نه تنها در اعتقاد بهجنبههای سهگانه(تثلیث)هریک از عقول بالاتر از عقل دهم و تعیین تعداد عقولمؤثر بوده است،بلکه در اثبات عقول طولیه نیز نقش مهمی ایفا کرده است.
18 پرسش بحقی که در اینجا مطرح میشود،این است که با توجه به منسوخ شدننظریه افلاک و مردود گشتن توهم قائل به ثبات زمین و مرکزیت آن،طرح فیلسوفانمسلمان در تبیین نظریه عقول و مسئله صدور موجودات،چه میشود؟ بر اهل تحقیق در تاریخ فلسفه اسلامی پوشیده نیست که پس از منسوخ شدن نظریهفوق،هیچ طرح منجسم و مدللی از سوی فیلسوفان اسلامی معاصر در باب نقشه عالم ارائهنشده است،اما باید توجه داشت کرد که اولا،با مردود شدن نظریه افلاک،اصل وجودعالم عقول و تکثر موجودات آن،مخدوش نمیشود.
بنابرین پرسشاساسی این است که چگونه میتوان حدوث و فنای پدیدههای این عالم را توجیه کردو در همان حال از قواعد استوار فلسفی نیز تبعیت نمود؟20 طرح غالب فیلسوفان اسلامی(پیش از ملاصدرا)برای حل معمای فوق همانتمسک به حرکت دوری افلاک بود."