خلاصه ماشینی:
"در این مقاله به دو نظریه پرداخته شده است: اول،نگرانی غرب از ظهور و بروز جریان اصلی احزاباسلامگرا نه براساس تعصب انقلابیون بلکه در حقیقتنقشآفرینی مستقل سیاسی آنان برای به چالشکشیدن منافع ژئواستراتژیک غرب در منطقه و دوم،نقش دین در حکومت.
این نگرانی منطقی است که پساز آنکه گرد و غبار حاصل از این رخدادها فرو نشستحاصل این دوران گذار چه خواهد بود؟آیا این حرکت،قیامی مشابه اتفاق پیش آمده در لحظه فروپاشی دیواربرلین در سال 1989 خواهد بود یا مقدمهای بر تحولدموکراتیک درون منطقهایی یا شاید حرکتی مشابهانقلاب سال 1979 تهران،رویداد مهمی که موضوعبنیادگرایی اسلامی را در دستور کار بینالملل قرار داد؟ بخش عمدهای از نگرانی در مورد آینده جهان غرببهدلیل نقش اخوان المسلمین در مصر و به میزانکمتر در مورد سازمان النهضه در تونس میباشد.
اینگروهها در ایجاد این قیامها چه نقشی داشتند؟چهمیزان از حمایت مردمی برخوردار خواهند شد و پس ازپیروزی انقلاب،پیامدهای سیاسی برای ثبات منطقهو امنیت بینالمللی چیست؟ اگرچه این پرسشها جنبه قانونی دارد،اما جریانمذاکرات عمومی و سیاسی در غرب و پرسشهایاساسی جامعهشناختی،تاریخی و اخلاقی در توسعهسیاسی جهان عرب آن چیزی است که بهدنبالتوضیح آن در این مقاله هستم.
درحالیکه نگرانی زیادی راجع به احترام به نقشاحزاب اسلامگرا در جهان عرب وجود دارد،میگویمکه برای بسیاری در غرب تعهد به ارزشهای لیبرالدموکرات اهمیتی ندارد بلکه تعهد این احزاب به اهدافسیاست خارجی ایالات متحده است که مهم است.
درحالحاضر ما باید توجه خود را به دلایل تاریخیعمیقتر معطوف نماییم که چرا احزاب سیاسی مذهبیامروزه در جهان عرب محبوبیت دارند؟ بهنظر من روابط حکومت و مذهب و نقش دیندر زندگی مردم در جوامع اسلامی و غربی تفاوتچندانی ندارد."