چکیده:
نوشتار حاضر بررسی کوتاهی است درباره برخی زمینه¬های ارتباط میان دو مسئله مهم و دیرپا در فلسفه و الهیات یعنی مسئله «نفس و بدن» و یا به تعبیر جدیدتر مسئله «ذهن ـ بدن»، از یک سو و مسئله چگونگی ارتباط آفریدگار و جهان طبیعت، از سوی دیگر. آیا به لحاظ تاریخی و تحلیلی می¬توانیم میان نحوه تلقی خود از این دو مسئله نسبتی برقرار کنیم؟ در پاسخ به این پرسش ابتدا با تحلیلی فلسفی و کوتاه نشان داده می شود که در بحث از تبیین چگونگی ارتباط میان آفریدگار و جهان طبیعت با مسائل و مشکلاتی مواجهیم که با دشواری¬های مربوط به فهم ما از مسئله ارتباط نفس و بدن (یا ذهن و بدن) بی¬شباهت و بی¬مناسبت نیست. سپس با ذکر چند نمونه از دیدگاه¬های تاریخی و معاصر در فلسفه و الهیات غرب به برخی زمینه های ارتباط میان این دو مسئله در تفکر غرب می پردازیم. پس از آن، زمینه های ارتباط میان این دو مسئله را در اندیشه اسلامی پی می گیریم. توصیه های جدی درباره لزوم دقت و پرهیز از زیاده روی در به کارگیری تمثیل نفس ـ بدن نیز مورد توجه خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"آیا بهلحاظ تاریخی و تحلیلی میتوانیم میان نحوۀ تلقی خود از این دو مسئله نسبتی برقرار کنیم؟در پاسخ به این پرسش ابتدا با تحلیلی فلسفی و کوتاه نشان داده میشود که در بحث از تبیین چگونگی ارتباط میان آفریدگار و جهان طبیعت با مسائل و مشکلاتی مواجهیم که با دشواریهای مربوط به فهم ما از مسئلۀ ارتباط نفس و بدن(یا ذهن و بدن)بیشباهت و بیمناسبت نیست.
از ویژگیهای برجستۀ آثار لارمر آن است که وی به ارتباط میان مسئلۀ«ذهن-بدن»و مسئلۀ«تبیین فعل خداوند در طبیعت»-بهعبارت دیگر،حل چالشهای مربوط به ارتباط آفریدگار و جهان-کاملا توجه دارد و تأکید میکند که باوجود تفاوتهای انکارناپذیر میان این دو مسئله،راهحل فلسفی مشابهی برای آنها قابل ارائه است.
بههمینسبب است که به قول محقق سبزواری میبینیم چهبسا بزرگان بعد از استفاده از این مثال با ذکر جملات و اشعاری ازاینقبیل،ابتهال و اتابۀ خود را بهمحضر آفریدگار تقدیم داشتهاند: ای برون از وهم و قال و قیل من#خاک بر فرق من و تمثیل من (السبزواری،1981:ج 6،108) جمعبندی و نتیجهگیری روشن است متفکرانی که از آنان نام بردیم همگی در خداشناسی یکسان نمیاندیشند بهگونهای که بهویژه در تبیین افعال و صفات الهی گاهی با تفاوتهای اساسی میان آنان مواجه میشویم چهاینکه دیدگاهها دربارۀ چیستی و نحوۀ هستی نفس(یا ذهن)و شئون و حالات آن نیز متخالف است.
روشن است که اگر نام خداوند صرفا برای اشاره به نیرویی کیهانی و اسرارآمیز که بشر قادر به شناسایی آن نیست و هدایت جهان را برعهده دارد استفاده شود بهنحوی که هیچ گونه بعد غیرفیزیکی برای آن تصویر نشود،دراینصورت،علیالاصول،تبیین ارتباط چنین موجودی با جهان طبیعت مشکلساز نخواهد بود چراکه در این فرض،فاعل و فعل یا علت و معلول هردو در سطح طبیعتاند و درواقع آنچه رخ میدهد صرفا در حد یک تعامل فیزیکی-هرچند بسیار پیچیده-خواهد بود."