چکیده:
برخلاف تمام نظرگاه های ٢ وجودشناسانه و معرفت شناسانه که ذات و صـفات خداونـد را متعالی از این عـالم مـی داننـد و در نتیجـه معرفـت خـود را متوجـه مـاوراء مـی کننـد، ابن خلدون فیلسوف و حکیم مسلمان تونسی در قرن هشتم هجـری قمـری ، تفسـیری از دین اسلام ارائه می دهد که بر اساس آن به رغم تعالی ذات خداوند، صفات او در مفهـوم «عمران » در جامعه و تاریخ صیرورت می یابد و از این رو نـزد او «علـم » و «قـدرت » بـه عنوان نماد و اسطورٔه حقیقت در سطح جامعه تلقی می گردد. بر همین اساس او نظرگـاه جدیدی تحت عنوان «علم عمران » بنا می کند که به اعتبار حضور و خلق دایـم خداونـد در جامعه و تاریخ ، از طریق علتها و معلولها، مبتنی بـر «ذات پسـینی »٣ اسـت و میـدان فعالیت عقل در آن نه مادٔه صرف و نه ماورای مطلق و انتزاعی ، بلکـه سـیالیت و اعتـدال بین ماده و ماوراء در تاریخ می باشد. از نظر ابن خلدون به دلیل خروج عقلانیت و فلسـفه اسلامی از حوزٔه تاریخ و توجه صـرف آن بـه «ذوات روحـانی ادراک ناپـذیر» در مـاوراء، تمدن اسلامی از سیالیت و اعتدال خارج شده و دچار جمود و انحطاط شده است . از این رو، برای پیشرفت مجدد مادی و معنوی مسلمانان ، توجه معرفتی آنها به جامعه و تاریخ ، در عین حفظ شکاف متعادل بـین جامعـه حقیقـت بخـش (در مفهـوم فعلیـت و کمـال بخشی ) با عصبیت هویـت بخـش قبیلـه ای ، ضـروری اسـت . از دیـدگاه ابـن خلـدون در دولت های اسلامی ، دین عامل اصلی ایجاد این شکاف و ساختار اجتماعی معتدل است . با وجود این ، در سیر فکری او عاملیت ارادٔه شخصی حاکم در اجرای نقش دیـن در سـطح جامعه جای خود را به «قانون » مبتنی بر شرع و عقل داد.
خلاصه ماشینی:
com چکیده برخلاف تمام نظرگاه های ٢ وجودشناسانه و معرفت شناسانه که ذات و صـفات خداونـد را متعالی از این عـالم مـی داننـد و در نتیجـه معرفـت خـود را متوجـه مـاوراء مـی کننـد، ابن خلدون فیلسوف و حکیم مسلمان تونسی در قرن هشتم هجـری قمـری ، تفسـیری از دین اسلام ارائه می دهد که بر اساس آن به رغم تعالی ذات خداوند، صفات او در مفهـوم «عمران » در جامعه و تاریخ صیرورت می یابد و از این رو نـزد او «علـم » و «قـدرت » بـه عنوان نماد و اسطورٔە حقیقت در سطح جامعه تلقی می گردد.
ابن خلدون در مقدمه بابی در ابطال فلسفه و فساد کسـانی کـه در آن ممارسـت مـی کننـد می گشاید و می گوید: «راهی که آنان برگزیده و رأیی که بدان معتقد شده اند از همه وجوه باطل است ، چه اینکه کلیه موجودات را به عقل اول نسبت داده ، و در ترقی به مقام واجـب بـه همـان اکتفا کرده اند، چه دایرٔە وجود از این پهناورتر است »٦ و در ادامه با استناد به آیه « ...
چارچوب و مسیر اصلی خود که سیالیت بین ماده و ماوراء است برگرداند؛ امـا در مرحلـۀ بعـد این سؤال برای او مطرح شد که ساختار اجتماعی لازم برای اجرای این کـار در تمـدن اسـلامی قرن هشتم چیست ؟ به نظر ابن خلدون موادی که تمدن اسلامی برای ایجاد سـاختار اجتمـاعی معتدل جهت پیشرفت ، تأمین سعادت و معنایابی در اختیار خود دارد، قبیله و دین می باشـد، و ما باید از طریق این دو عنصر به حل گره انحطاط بیندیشـیم .