چکیده:
بررسی و نقد جایگاه و نقش اسباب نزول در تفسیر »المیزان« اثر علامه طباطبایی است. وی برای اسباب نزول اهمیّت چندانی قایل نیست و برای آن، جایگاه ویژهای در نظر نگرفته و آن را در »بحث روایی« بیان میکند و همان گونه که روایات تفسیری را گاه بحث میکند، روایات شان نزول را نیز مورد نقد و تحلیل قرار میدهد. استنباط و اجتهاد شخصی راویان، وجود روایات متناقض، وجود نقل به معنی و نفوذ اسرائیلیات از مهمترین علل بی توجّهی علامه به روایات اسباب نزول است. به نظر ایشان، تنها روایاتی مدار اعتبارند که متواتر و یا قطعی الصدور باشند. نیز مجرّد قول صحابه و تابعین حجّیت ندارد. از سوی دیگر ایشان معتقد است که اسباب نزول، موجب انحصار آیات قرآن کریم در همان مورد خاص نگشته، بلکه آیات قرآن، عام و شامل تمام انسانها در هر عصر و زمان خواهد بود. نیز بر این باور است که هیچ مانعی ندارد چند سبب نزول، باعث نزول یک آیه شود.
سبک علامه در نقل روایات اسباب نزول، اغلب به شیوه تفصیلی و مستند و با ذکر منبع و گاه اجمالی و به صورت غیر مستند است.
ترجیح روایت موافق با ظاهر قرآن، ترجیح سبب نزول با تاریخ و ترجیح بر اساس اتفّاق نظر فریقین ملاکهای ترجیح سبب نزول در المیزان است وی در نقد و تحلیل اسباب نزول از مفهوم آیه، سیاق آیات، ضرورت کلامی و فقهی و سند روایات منصفانه و به دور از تعصّبهای مذهبی استفاده میکند.
خلاصه ماشینی:
در این که قول صحابه و تابعین حجت است یا نه، باید گفت که علامه طباطبایی نسبت به مجرد قول صحابه و تابعین، تعبد ندارد و به صرف این که روایتی به یکی از صحابه یا تابعین انتساب یابد، آن را حجت نمی داند، زیرا هم اصل انتساب در بسیاری از موارد مبهم است و هم درصورت ثبوت انتساب، بررسی و ثاقت و تواتر و… را لازم می شمارد تا خبری مرتبه اعتبار و حجت بودن را دارا شود: (شیعه به نص قرآن مجید قول پیغمبر اکرم را در تفسیر آیات قرآنی حجت می داند و برای اقوال صحابه و تابعین مانند سایر مسلمین، هیچ گونه حجیتی قائل نیست، مگر از راه روایت از پیغمبر اکرم (ص) جز این که به نص خبر متواتر ثقلین، قول عترت و اهل بیت را تالی قول پیغمبر اکرم (ص) و مانند آن، حجت می دانند….
ترجیح یک نقل برسایر نقلهای سبب نزول در برخی موارد، تنها روایتی را نقل می کند که به نظر ایشان،بهتر و صحیح تر از روایات دیگر است؛ از جمله: * (الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب…)41 (در تفسیر درالمنثور ذیل آیه (الم تر الی الذین اوتوا نصیبا…) به نقل از بیهقی در دلایل و ابن عساکر در کتاب تاریخش آمده است: از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده اند که گفت: وقتی کار رسول خدا (ص) اوج گرفت، کعب بن اشرف از مدینه بیرون شد و به اصطلاح خود را کنار کشیده، به مکه آمد و در آن جا مسکن گزید و به مردم می گفت: من نه حاضرم علیه محمد (ص) کسی را کمک کنم و نه خود با او بجنگم.