چکیده:
یکی از موضوعات اساسی سیاست بین الملل موضوع «تغییر» در سیاست بین الملل است که از اهمیت بسزایی برخوردار است. شیوه های مختلفی برای تئوریزه کردن مفهوم تغییر در سیاست بین الملل وجود دارد. تبیین انتقال قدرت یکی از شیوه های بررسی و تحلیل تغییر در سیاست بین الملل است. هر نظم مستقر تجلی هرم خاصی از قدرت در سیستم بین المللی بوده که دوران ظهور و افول مشخصی را دارا است. در نتیجه کانون فهم تغییر در نظام بین الملل، تحلیل و مطالعه هرم قدرت و عوامل مؤثر در ایجاد ثبات و بحران در آن می باشد. به طور تاریخی، عمده ترین عامل بحران زا در سیستم، کاهش و زوال در قدرت هژمون و یا افزایش در قدرت بازیگر چالش گر بوده است. قدرت های بزرگ و همورزی آنان و همچنین میزان برخورداری و الگوی قدرت مادی در بین آنها نقش تعیین کننده ای در فهم تطور، تحول، دگرگونی و مناسبات درون سیستم بین المللی دارد. بر این مبنا در حال حاضر، افول قدرت آمریکا و یا قدرت یابی چین محور تحلیل سیاست بین الملل محسوب می شود. در نتیجه تمرکز پژوهش بر مؤلفه هایی چون وجود / نبود یا کاهش در قابلیت مادی قدرت هژمون حاکم (آمریکا) در مقایسه با مجموع قدرت در سیستم و یا قدرت یابی چین و چگونگی باز تعریف آن در الگوی روابط قدرت بازیگران عمده بین المللی شاخص تحلیل وضعیت کنونی نظام بین الملل می باشند.
خلاصه ماشینی:
"تصورشان از امنیتفراتر از دفاع سرزمینی بوده حفظ توازن قوا در سطح قارهای یا جهانی را مطمح نظر دارند؛ تعریف آنان از منافع ملی بهگونهای است که منافع سیستمی را شامل شود ودغدغههای آنها حفظ نظم سیستم بینالمللی را نیز دربرمیگیرد؛ به شکلی تهاجمیتر و با طیف گستردهتری از ابزارها به دفاع از منافع خود برمیخیزند؛ به وسیلهی دیگر بازیگران بهعنوان قدرت بزرگ شناسایی میشوند و دارای امتیازهاییمانند حق وتو میباشند.
ازهمینروست که تفسیرهایی را که موقعیت امروز چین را با آلمان اوایل قرن بیستممقایسه میکنند و وقوع درگیری میان ایالات متحده و این کشور را غیرقابل اجتنابمیدانند،نقد و نفی میکند و تأکید دارد که اینگونه استدلالها و مقایسهها به همان میزانکه نادرست هستند،خطرناک نیز هستند،زیرا نظام دولتهای اروپایی قرن نوزدهم نظامیبود که در آن دولتها توسل به زور را برای پیشبرد منافع خود را طبیعی و از حقوقخویش میدانستند.
از لیبرالها که تحولات تکنولوژیک و ارتباطاتی اطلاعاتی ودرهم تنیدگی سیستم تجارت بینالملل را مبنای تحلیل و فهم تحولات نظام بینالمللمیانگارند گرفته تا نوواقعگرایان که اساسا فهم و تحلیل عرصهی سیاست بینالملل وتحولات آن را منوط به درک و فهم و تئوریزهسازی قدرتهای بزرگ،رفتارشان،تعاملاتشان و روابطشان،تعدد آنها در سیستم و ظهور قدرتی جدید و افول قدرتی دیگرمیدانند،تا تکوینگراها همه و همه در باب این محور نظریاتی عرضه داشتهاند و در یکدستهبندی کلی براساس یک معیار،در مجموع طیفی را تشکیل میدهند که در یک سر آنقدرتیابی چین در مواجهه با نظم بینالملل حاکم غربی به رهبری ایالات متحده رافرآیندی مسالمتآمیز میدانند و در سر دیگر طیف ظهور قدرت بزرگ جدید را جز با بهچالش کشیدن نظام بینالملل و سرکردهی این نظم یعنی آمریکا میسر نمیدانند."