چکیده:
زندگی و اندیشه ی سقراط بارها از سوی متفکران و جریان های فکری مورد
تامل و واکاوی قرار گرفته است. به نظر می رسد مهم ترین پرسش های فلسفه ی
سیاسی کلاسیک و جدید در باب خیر سیاسی، انسان و جامعه مدیون پرسشگری
این متفکر بوده ست.در نوشتار حاضر این فرضیه مورد بررسی قرار می گیرد که
چگونه بخش عمده ای از چالش های نظری در فلسفه ی سیاسی معاصر بازگشت
به روش و تاملات سقراط را ناگزیر کرده ست.از این رو،پس از شرح مختصری از
زندگی سو پاره ای تفاسیر در باب گفته ها و آرای او،چند موضوع بنیادین در
مباحث نظری کنونی از جمله اهمیت پرسشگری، نقد در حوزه ی عمومی، ماهیت
دموکراسی و مساله ی عدالت با باز سنجی نظر سقراط در این خصوص تحلیل می
شود.تا نشان دهد چگونه روش و نکته سنجی های او هنوز در زمانه ی ما به کار
می آید. روش کار توصیفی_تحلیلی و چارچوب نظری آن هنجاری و انتقادی
است.
خلاصه ماشینی:
"IB} واژههای کلیدی: {VKسقراط،فلسفهی سیاسی معاصر،دموکراسی،دوستی،حوزهی عمومی،نقدVK} «من آن خرمگسی{o1o}هستم که خداوند به این شهربستگی داده است و تمام روز و در هر کجا هموارهدر شما میآویزم و بیدارتان میکنم!» سقراط در خطابهی دفاعیه طرح مسئله «آن چیست؟{o2o}»این پرسشی بود که با مهر و فروتنی از سوی سقراط و برای واکاوی روحانسانی درباب شرافت،عدالت،دوستی،اخلاق و شجاعت پرسیده میشد.
سقراط با اعتراف به اینکه خود را معلم و آگاه بر همه رموزنمیداند،در عین حال راه پرسشگری را امکانی برای تأمل بر مسائل اساسی زندگی میداند،ازاین حیث،همه میتوانند به سنجش امور و دقایق نزدیک شوند: بنابراین،به تعبیر صحیح کارل پوپر پرسشگری سقراطی ضدمرجعیتطلبی است.
به ظاهر برقراری نسبتی میان آنچه وضع ناهنجار جهانی و ضرورت طرح و بسطو عدالت از سوی متفکران معاصر با ابتناء به تفکر سقراطی در این معنا کار سادهای نیست،اماهنگامی که به مباحث سقراط دقت کنیم از جمله جایی که سقراط با تراسیماخوس در بابعدالت سخن میگوید،نه تنها از دغدغه خاطر او در این ارتباط آگاه میشویم بلکه نزدیکیدیدگاههای او را با متفکران امروزی بیشتر درک میکنیم.
برای اثبات این مهم پارهای از مفاهیم کنونیفلسفهی سیاسی همچون ایدهی پرسشگری،اهمیت گسترهی عمومی همچون جایگاه طرحپرسشها،نقد مبانی تاسیسی دموکراسی و سرانجام فضیلت دوستی به مثابهی عدالت،در جهاناز خود بیگانه در آرای سقراط مورد جستجو و ارزیابی قرار گرفت.
کریستیان دلاکامپانی کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر خود را با دعوت مردم بهدوستی به عنوان امکانی برای حل معضلات بیشمار کنونی به پایان میبرد و چنین مینویسد: «از نظر سقراط و افلاطون و ارسطو و لابوئسی و پییر کلاستر ومایکل سندل،دوستی فضیلتی اساسی است."