چکیده:
تجلی خداوند ناشی از حب اوست و آفرینش چیزی جز تجلی نیست؛ چنانکه اگر تجلی صورت نمیگرفت، عالم موجودیت نمییافت. از سوی دیگر، تجلی منشا حب بندگان است و عارف به تناسب آن که از چه نوع تجلی برخوردار شده باشد، نوع خاصی از محبت پیدا میکند و در دسته خاصی از دوستداران حق جای میگیرد. پیامدهای این مساله، هم از جنبه نظری قابل بررسی است و هم از جنبه عملی. مقاله حاضر به پیامدهای نظری میپردازد و بدین منظور نخست انواع تجلیات جمالی و جلالی را به اختصار بیان کرده، دو گروه مشهور عرفا، یعنی سکریان و صحویان را که به ترتیب برخوردار از تجلیات جمالی و جلالیاند، معرفی میکند و سپس آثار و پیامدهای برخورداری ایشان را از انواع تجلی در زمینههای نظری و در موضوع دوستداری خداوند بررسی میکند. در جهت تحقق این هدف، خردنظریههای محبت، خلّت، عشق و وحدت وجود را که در سایه نظریه کلان حب الهی به وجود آمدهاند، مطرح میسازد و آرای سکریان و صحویان را در آنها بررسی و مقایسه میکند و بدینگونه نشان میدهد که تجلیات متفاوت، چگونه موجب تفاوتهای بنیادین در برداشتها و تفاسیر عارفان از مسائل مهم هستی چون حب الهی شده است
In this article، we discuss Abd al-Jabbar's view on miracles considering his special methodology. Like other Muslim theologians، Abd al-Jabbar presents an argument based on the divine wisdom in order to demonstrate that the occurrence of miracles is a reasonable evident of the prophet's authenticity. However، he differs from other theologians in proposing a new way called "Muwadi'a" in which miracles show the prophet's authenticity through a kind of convention. Moreover، Abd al-Jabbar argues that the occurrence of miracles can also serve as an argument for both the existence of God and the plausibility of the prophetical doctrines.
خلاصه ماشینی:
در جهت تحقق این هدف، خردنظریههای محبت، خلت، عشق و وحدت وجود را که در سایه نظریه کلان حب الهی به وجود آمدهاند، مطرح میسازد و آرای سکریان و صحویان را در آنها بررسی و مقایسه میکند و بدینگونه نشان میدهد که تجلیات متفاوت، چگونه موجب تفاوتهای بنیادین در برداشتها و تفاسیر عارفان از مسائل مهم هستی چون حب الهی شده است .
ir اصحاب سکر، رابطۀ گرم و شورانگیزی با خداوند پیدا میکنند و نظریههایی در حب الهی مطرح میسازند که نهایتا به عشق حق و وحدت وجود منجر میشود و گروه دیگر اصحاب صحو هستند که در برابر خدا خائف و خاشعاند، عشق را مربوط به عوالم انسانی میدانند و در بیان رابطۀ عاطفی خود با خداوند، از کاربرد کلمۀ قرآنی حب تجاوز نمیکنند.
قائلان به سکر، صحو را حجاب اعظم عبد از حضرت حق میدانستند؛ زیرا معتقد بودند در حالت صحو، صفات بشری مانند علم، آگاهی و تمایلات انسان باقی میماند و این همه اسباب تفرقهاند؛ اما سکر موجب زوال صفات بشری، تدبیر و اختیار، و حتی تصرف انسان در خویشتن میشود؛ در نتیجه وی فانی میگردد و هر چه از او سر زند، فعل حق تعالی خواهد بود، زیرا باقی حقیقی، کسی جز او نیست؛ از این رو میگفتند فرق است میان آن که از صفات خود فانی شده باشد با آنکه بر صفات خویش باقی بماند (هجویری، 231ـ235).
اصحاب صحو در اثر خوف و خشیت ناشی از تجلی جلالی، فاصله و جدایی میان خود و خداوند حس میکردند و از این رو جانب تنزیه و تقدیس را نگه میداشتند و حب الهی را به گونهای تفسیر میکردند که مشابهتی با عشق و محبت انسانی نداشته باشد.