چکیده:
واژه کمال یا شکل دیگر آن گمال از واژه های کهن زبان فارسی است که در فرهنگهای معتبر و رایج امروز نیامده است. این نیامدن ،موجب شده است با واژه همال ،که در نگارش، شکلی نزدیک بدان دارد،یکسان پنداشته شود و در متونی که این واژه به کار رفته، کمال یا گمال به همال تغییر یابد و چون مفهوم مناسبی نداشته است، معنی دیگری برای همال تعیین کرده اند. در این مقاله با بررسی نمونه هایی از بدخوانی متون کهن بویژه نسخه های شاهنامه، پیشنهاد شده است به جای ضبط همال، شکل مناسب آن کمال یا گمال جای گیرد تا هم معنی و ارزش بیتهای شاهنامه روشنتر ،و هم واژه کمال یا گمال احیا شود.
خلاصه ماشینی:
"کاکا افشار در شرح و گزارش حقوقی کتاب مادگان هزار دادستان یا هزار رای از متون دورۀ ساسانی،واژهای را در این کتاب معرفی میکند به نام هممار و آن را شکل دیگری از همال در زبان فارس پنداشته و با توجه به فرهنگ فارسی دکتر معین برای هممار نیز معنی قرین و شریک و همسر در نظر گرفته است؛مینویسد:«هممار از دو بخش ساخته شده است:هم +آمار؛با هم نبرد میتوان سنجید.
جمع همال در فارسی همالان است؛فردوسی میگوید: بسان همالان نشستم به خوان#که اندر تنم خرد باد استخوان (شاهنامه چاپ مسکو،1374،جلد هفتم،ص 357) همالان در قابوسنامه نیز هست:«چون به نامردی میان مردم معروف شوی از نان برآیی و در میان همالان خویش همیشه شرمسار باشی و چون نان نباشد و نام نباشد،کمارزی در میان همالان حاصل شود»(قابوسنامه،ص 99)؛منتهی در بیت «ز پیوند مهراب و ز مهر زال#/ وزان ناهمالان گشته همال» باید توجه داشت در صورتی که همالان به وسیلۀ پیشوند«نا» نفی شده باشد،همال در آخر مصرع درست خوانده نشده و درست آن کمال یا گمال است؛یعنی به منوچهر از اتفاقی بیشگون خبر رسیده است که کسانی که همتا و همشأن نیستند،سرکش شده و گمال گشتهاند و کاری دیو مانند کردهاند."