خلاصه ماشینی:
"کدام خوشبختی بالاتر از آنست که آدمی از گزند رنج و درد جسمی و فکری و روحی درامان باشد؟ آیا کسیکه باتنی رنجور و افکاری پریشان و اعصابی متشنج و روحی معذب و وجدانی نا آرامبر بستر ابریشمین و در کاخ مرمرین بخوابد خوشبخت است یا آنکه باتنی سالم و افکاری آرام واعصابی آسوده و در کلبه گلین سربر بستر پلاسین بنهد و آرام بخواب رود؟ همهکس خواهان خوشبختی است:اما حرف در اینست که خوشبختی واقعی کدامست؟ هنگامیکه در اثر غفلت و نادانی تندرستی از دست برود و درد و رنج برجسم و جان مستولیلی میگردد،آیا مال و مقام و اسم و رسم میتواند دردها و رنجها را تسکین دهد و ناراحیتها را جبراننماید و آسایش واقعی را تامین کند؟ بخاطر بیاورید که«شیخ سالم صباح»سلطان بیتخت و تاج کشور پر ثروت کویت بود و درهمسایگی ایران بسر میبرد این شخص ثروتمندترین شخص روی زمین،شناخته شده بود،این از لحاظ«مال»بود همین شخص چون«شیخ قوم»شناخته شده بود،همه مردم کویت بچشم«پدری»بر اومینگریستند و فرمانش را بجان و دل خریدار بوند،واقعا بتمام معنی«محبوب القلوب»بودتنها نگرانی که از او داشتند این بود که چون پیرشده و بسن کهولت رسیده بس از در گذشتن تکلیفمردم چه میشود و کی میتوان بالاسحقاق جانشین او گردد و چگونه میتواند مورد تکریم و احترامو اعتماد عامه قرار گیرد،اینهم از لحاظ«مقام»او."