خلاصه ماشینی:
"در طول سی سال این دو غزل از آقای گلشن آزادی است که نخستین را سی سال پیش هنگام جوانی و دومی را اخیراسرودهاند و نمودار تحول طبع شاعر در مدت سی سال است {Sگر که میدانستم اندر دوستی ناپایداری#عمر خود ضایع نمیکردم براهت روزگاری#بعد عمری دوستی جز روز زرد و اشک گلگون#نیست اندر کف مرا از عهد عشقت یادگاری#از چه لاف دوستی با من زدی ز اول حبیبا#گر که اندر دوستی از خود نبودت اختیاری#ناامید از درگهت رفتم بصد خواری که هرگز#ناامید از هیچ در یارب مباد امیدواری#عهد کردم با خدای خود کزین غم گر برم جان#دل نبندم زین سپس تا زندهام بر هیچ یاری#کوهها از بار محنت بر دلم بنهاده گیتی#نیست غمخواری که برگیرد ز راه لطف باری#کاروان بگذشت و شب تاریک و بس دور است منزل#چون کنم یا رب که اند پا مرا بشکسته خاری#گل بگلچین باد ارزانی،بهاران بر هزاران#بهر ما افسردگان گلشن نمیباشد بهاریS} غزل دوم {Sدر طریق عشق طی گردید ما را روزگاری#تیرهبختی بین که دل یاری ندید از هیچ یاری#ای غم عشق از تو ممنونم که بهر خود ندیدم#در تمام دوستان غیر از تو یار پایداری#عهد من بشکستی ای محبوب بس نامهربانی#رخ ز من برتافتی ای بخت بس ناسازگاری#گر بسوی خویش خوانی یا بقهر از در برانی#هرچه میخواهی بکن ای دوست صاحب اختیاری#قدر دیدارت کسی داند که چون من کرده باشد#توتیای چشم حسرت خاک را انتظاری#گو که اند گوشۀ خاموش گمنامی بمیرد#آنکه اندر زندگی ننموده کسب افتخاری#گرنه زلف دلبری ای سنبل از چه مشکبوئی؟#گرنه چشم گلشنی ای ابر از چه اشکباری؟S}{Yبقیه از صفحۀ قبلY}بخود آورد خوشحال شد که ناتاشا او را فراخوانده است!مستخدم مانند مردم دیگر بامانت خیانت کرده،کاغذ ایوان راخانده بود."