خلاصه ماشینی:
"ضرورت آموزش دینی،قصههایتعلیمی را ساخت که اغلب سازندگانش بهجای بحث وجدل و آوردن برهان،منظور خود را بهطور غیر مستقیم درهیئت قصه بیان میکردند: {Sخوشتر آن باشد که سر دلبران#گفته آید در حدیث دیگرانS}(مولوی) قصه در ایران باستان قصه در ایران باستان نیز شامل مطالب دینی و تاریخ حماسیبود که بهندرت به صورت مکتوب درمیآمد و بیشتر صورتشفاهی داشت.
زبان در قصه،بنابر اقتضا و ضرورت وجودیشخصیت،شکل نمیگیرد بلکه این راوی است که از زبانهمه سخن میگوید و این تا حدودی طبیعی قصه است؛زیرازبان،هویت شخصیت است و نخستین شاخصهای که او رااز دیگران جدا میکند.
زمان و مکان در قصه جنبهی تزیینی دارند و فرضیاند وهمانند خود شخصیت کلی و مثالی هستند و سببش،همانفکاک و جدایی شخصیت از رخدادها و حوادث است و هم،برتری گزارههای داستانی بر نهاد گزارهها.
(ایرانی،1364:6-32) اگرچه در کتابهای فن داستان اعتراف یا اتوبیوگرافی،طنز ونامه رانیز جزء شکلهای داستانی میآورند اما درواقع،هریکاز اینها خود ممکن است در قالب رمان یا داستان کوتاه بباید.
رمان در نیمهی اول قرن هجدهم در اروپا زاده میشود،زمانی که تحول فرهنگی دورهی رنسانس هنوز ادامه دارد،همهی باورهای پیشین ارزش خود را از دست دادهاند و ادبیاتنیز به دنبال نوگرایی و تجربههای فردی است و سنتگراییرا رد میکند.
تفاوت رمان با داستان کوتاه( yrots trohs )در درجهی اولدر کمیت است و همین کمیت از نظر کیفی در وجوه اشتراکآنها نیز تفاوتهایی را بهوجود میآورد.
(یونسی،1365:9) اختصار:اصل این است که داستان باید کوتاه باشد."