چکیده:
طالب آملی یکی از برجسته ترین شاعران طرز تازه است که در میانه دو جریان اصلی سبک هندی قرار دارد. هنجارگریزی های ابهام آفرین شعر طالب را باید سرآغاز شکل گیری طرز خیال دانست. از آنجا که غالب ابهامات شعری سبک هندی حاصل دست کاری های زبانی و هنجارگریزی های معنایی است که از رهگذر تلاش در کشف روابط تازه و «نازک ادایی» حاصل می شود، با ابهامات شعری شاعرانی چون حافظ و مولانا رابطه عکس دارد؛ چرا که ابهامات شعری این شاعران بیشتر به خاطر فضای شعری و عظمت و بیکرانگی معنایی است که از آن سخن می گویند. در این مقاله در صدد برآمدیم تا با تاکید بر عامل ادبی، عوامل تکنیکی ابهام آفرین شعر طالب را بررسی کنیم.
خلاصه ماشینی:
"میتراود از مساماتم حلاوتهای یأس#گرچه تا مژگان به خون آرزو افتادهام (آملی،بیتا:673) (حلاوت+یأس*تراویدن)*(خون+آرزو)-5 بعد گرچه ابعاد تصویری شعر طالب پنج بعد بیشتر ندارد،حتی یک بعد کمتر از شعر انوری،اما به جهت ترکیب این تصاویر با یکدیگر و حصول معنای شعر از ترکیب تصویری همۀ آنها،ابهام معنایی آن به مراتب بیشتر است و نیز بسنجید با اشعار زیر از طالب که شش وجهی هستند: زهری که سر کند ز مسامات غمزهاش#صدنیش چاشنی به دل انگبین زند (همان:405) (زهر سرکردن*مسامات+غمزه)*(نیش+چاشنی+زدن*دل+انگبین)-6 بعدی و: پای برون منه ز دل ای خفقان غم که تو#گردش چشمنالهای،پیچش زلف شیونی (همان:871) (خفقان غم+پا برون نهادن)*[(گردش چشم+ناله)+(پیچش زلف+شیون)] معهذا گاه علاوه بر آنکه تصاویر تجریدی و انتزاعی است و ابعاد تصویر گسترده، عناصر دیگری در شعر به کار گرفته میشود که بر ابهام آن میافزاید 6 یکی کاربرد وابستههای خاص عددی است؛به مانند بیت زیر: آشفته شد دماغ جهان تا به یک دهم#بر باد،طرهطره پریشانی خیال (همان:658) (دماغ+جهان+آشفته شدن)*(طرهطره بر باد دادن+پریشانی+خیال) که«طرهطره پریشانی خیال»وابستۀ عددی خاص است و بر ابهام معنایی بیشتر میافزاید.
آخرین نکتۀ قابل ذکر آنکه گاه تصاویری در غزلیات طالب دیده میشود که ممکن است چندان ابعاد تصویری گستردهای نداشته باشد اما دارای چنان فضای سورئالیستی است که هرگونه احتمال معنایی را ناممکن میکند و فقط باید در فضای مهآلود و غریب شعر شناور شد و التذادی حاصل از استغراق دریافت کرد: به روی بالش هر لفظی از اوراق دیوانش#سر ژولیدۀ صدلعبت مخمور را دیدم چو کردم دیده را باریکبین در دقت فکرش#خیال جنبش مژگان چشم مور را دیدم (همان:708) تصور دیوان شعری که هر لفظ از اوراق آن چون بالشی باشد و بر روی هر بالش، سر ژولیدۀ صدلعبت مخمور نهاده شده باشد جز یک تصور فراواقع و سور رئال نخواهد بود و هرگز نمیتوان دلالت معنایی برای آن یافت و از همین دست است: خیال جنبش مژگان چشم مور."