خلاصه ماشینی:
"5) هرچند که حکایت جام کیخسرو را به حکایت معبدیان جام بازمیگرداند ولی در عین حال برآن است که برمبنای حکایت جام کیخسرو در نظر سهروردی، حماسههای مسیحی پیرامون جام مقدس را نیز به نوعی بازیابی و احیاء کند و نشان دهد که آن حماسهها صرف افسانه یا حتی اسطوره نیستند، بلکه حکایتهای فراتاریخیاند که در عالم لطیف مثال روی دادهاند و بنابراین شخصیتها و واقعههای آنها واقعی است، گواینکه واقعیت شان به وزان معیارهای عالم ما سنجیده نمیشود.
در اینجا لازم نیست که دست به اصلاح روح و برنامه [اهداف و محتوای] علوم انسانیمان ببریم بلکه در عوض باید بکوشیم تا نشان دهیم چگونه کسی چون سهروردی حماسة قهرمانی کیخسرو را در حماسه عرفانی خودش منحل ساخته است و کشف کنیم در حکایت جام و دیگر حکایتهای عرفانی او «چه روی میدهد».
بیتردید همینگونه است، ولی در آن صورت، خود الهیات تنزیهی قادر است بسیار فراتر برود و بپرسد: چه کسی از این ذهنیتمداری مطلق، آزاد میشود؟ دقیقا آنچه عیان میشود جز خود ارتباط با ذات بیانناپذیر نیست زیرا مواجهة روی در روی، در همین ارتباط پدید میآید یعنی آن «وجه» که مورد استفادة خداوند است وقتی که خویش را آشکار میکند و به انسان نشان میدهد، هر بار همان «وجه» انسان نیز هست به این اعتبار که خویش را میشناسد و به خدا نشان میدهد.
6- مقایسه کنید با مجموعه مصنفات، ج3، ص299، ص13؛ در آنجا در متن تصحیح انتقادی آمده است: «آن جام دفین کهنه پشمینة ماست»، این تعبیر، تعبیری منقح به نظرمیرسد ولی چندان اصیل نیست و خود من نیز زمانی آن را اینگونه میفهمیدم."