چکیده:
این تحقیق الگوها و انواع مختلف برنامه درسی تلفیقی را مورد بررسی قرار داده و تناسب آن ها را در رشته اقتصاد و مالیه اسلامی مورد توجه قرار می دهد. در واقع به این سوال پاسخ می دهد که اگر رشته اقتصاد و مالیه اسلامی به عنوان حوزه ای میان رشته ای در علوم انسانی-اسلامی بخواهد تشکیل شود، از کدامیک از رویکردهای مطرح می تواند استفاده کند و ظرفیت هر یک از رویکردهای میان رشته ای در این رابطه چه میزان است؟ ضمن ارائه دو اصل «ارتباط حداکثری» و «بهره برداری حداکثری»، نشان می دهد که رویکرد مناسب برای دوره اقتصاد و مالیه اسلامی رویکردی محتوا محور است و از گونه های مطرح شده نیز، رویکردهای درون رشته ای و میان رشته ای موازی در شرایط موجود مناسب نبوده و توانایی تامین اصول مطرح شده را ندارند؛ رویکردهای چندرشته ای، متقاطع، متکثر و همچنین فرارشته ای و پسارشتگی نیز گرچه از دو رویکرد قبلی متناسب تر می باشند، اما در شرایط موجود استفاده از آن ها با توجه به نقاط ضعفی که دارند پیشنهاد نمی شود. در نهایت به نظر می رسد ظرفیت و کارایی رویکرد بین رشته ای از بقیه رویکردها بیشتر بوده و برنامه ریز رشته اقتصاد و مالیه اسلامی می تواند در تدوین برنامه درسی دوره از آن بهره ببرد. به هر حال در عمل می توان از رویکرد بین رشته ای به عنوان رویکرد اصیل و مبنایی بهره برد و در کنار آن از نقاط قوت موجود در سایر رویکردها نیز به منظور تقویت برنامه درسی استفاده کرد.
خلاصه ماشینی:
"در واقع به این سوال پاسخ میدهد که اگر رشته اقتصاد و مالیه اسلامی به عنوان حوزهای میانرشتهای در علوم انسانی-اسلامی بخواهد تشکیل شود،از کدامیک از رویکردهای مطرح میتواند استفاده کند و ظرفیت هریک از رویکردهای میانرشتهای در این رابطه چه میزان است؟ضمن ارائه دو اصل«ارتباط حداکثری» و«بهرهبرداری حداکثری»،نشان میدهد که رویکرد مناسب برای دوره اقتصاد و مالیه اسلامی رویکردی محتوا محور است و از گونههای مطرح شده نیز،رویکردهای درونرشتهای و میانرشتهای موازی در شرایط موجود مناسب نبوده و توانایی تامین اصول مطرح شده را ندارند؛ رویکردهای چندرشتهای،متقاطع،متکثر و همچنین فرارشتهای و پسارشتگی نیز گرچه از دو رویکرد قبلی متناسبتر میباشند،اما در شرایط موجود استفاده از آنها با توجه به نقاط ضعفی که دارند پیشنهاد نمیشود.
در واقع ضمن تبیین رویکردهای میانرشتهای به این سوالات مهم پاسخ میدهد که اگر رشته اقتصاد و مالیه اسلامی به عنوان حوزهای میانرشتهای در علوم انسانی-اسلامی بخواهد تشکیل شود،از کدامیک از رویکردهای مطرح میتواند استفاده کند؟توانایی و ظرفیت هریک از رویکردها در این زمینه چقدر است؟و کدامیک از رویکردها در این حوزه قابلیت استفاده نداشته و یا استفاده از آنها در شرایط موجود توصیه نمیشود؟ شاخص تبیین تناسب و کشف رویکرد بهینه در ارائه برنامه رشته اقتصاد و مالیه اسلامی کدام است؟به عبارت دیگر،برنامهریز این رشته بر چه اساس میتواند به تحلیل میزان مناسبت این رویکردها پرداخته و در بین رویکردهای مطرح شده دست به انتخاب بزند؟و بهطور مشخص، چه مولفهها و شاخصهایی برای تبیین تناسب رویکرد مطرح شده برای رشته اقتصاد و مالیه اسلامی و همچنین انتخاب بهترین مورد در میان رویکردهای مطرح شده وجود دارد؟ ساختار مقاله بدین صورت است که پس از این مقدمه،سابقه تحقیق مورد بررسی قرار گرفته و نوآوری مقاله تبیین میشود."