چکیده:
گمان شایع بر این است که مدرنیته به واسطه سهم شایانش در پیشرفت، قدرت انتخاب بشر را افزایش داده است. این تلقی که از جهاتی صائب نیز هست در این مقال، با دو پرسش مواجه شده است: مدرنیته به افزایش قدرت انتخاب «کدام انسان» کمک کرده و قدرت انسان را در «چه انتخابی» افزایش داده است؟ بررسی در مورد این دو پرسش، یک بار با تمرکز بر عناصر ممیز و مقوم مدرنیته در «مقام تعریف» انجام گرفته است و بار دیگر با تامل بر محدودیت آفرینی های مدرنیته و انتخاب های ممکن در «مقام تحقق». مقاله «مدرنیته و قدرت انتخاب»، پس از آوردن شواهدی در تایید مدعیات، به این نتیجه رسیده است که چون مدرنیته یک کل منسجم است و از معدود ایده ها و اندیشه های کلان در زندگی بشر که به تحقق درآمده و به جریانی هژمونیک و الگویی مورد غبطه و تاسی دیگران بدل شده است، دچار نوعی تمام گرایی، خاتمیت، انحصار و برتری جویی گردیده است و همین خصوصیات عارضی به اضافه برخی خصایص ذاتی، نظیر بی اعتنایی به مساله برابری و نادیده گرفتن دیگر ابعاد وجودی انسان، باعث شد به مانعی در برابر انتخاب های اساسی و شالوده شکن انسان معاصر بدل گردد
خلاصه ماشینی:
"نگرش مثبت مدرنیته به نو شدن و آینده را نه در اعتقاد و اهتمام فی نفسه بدانها،بلکه در افزایش توان تکنولوژیک انسان برای مداخلۀ در امور پیش از این مقدر بایدجست؛5 -تأکید بر«اینجا و اکنون»،بدین معنا که مدرنیته نه گذشتهگراست و نه معطوف بهآینده؛لذا انسان را تماما درگیر وضع حال6و امر واقع نموده و برانقطاع و گسست ازگذشته تأکید داشته است(گیدنز،پیامدهای مدیریت،ص 6،9؛مقدمهای برتحلیلنمادین مدرنیته،ص 142-139؛سروش،رازدانی،روشنفکری و دینداری،ص 74-73؛جهانبگلو،موج چهارم،ص 172)؛ -اصالت دادن به«انسان»،به«فرد»،به«اراده7»و به«لذت8»که به افزایش اعتماد به نفسو افزون شدن تلاشها انجامیده است؛ -امیدواری برخاسته از توفیقات شگرف در عرصههای علمی و فناوری و خوشبینینسبت به مقدورات بشری در رفع مشکلات و نیل به خواستهها که به ظهور ایدۀ«ترقی»وآرمان«رهایی»منجر شده است؛9 -یکی از پیامدهای ناشی از پیشرفت و بالا رفتن اعتماد به نفس،ظهور گستردۀ انواع«خوشبینی»ها در انسان بوده است؛خصوصا در آغازین مراحل بسط مدرنیته:خوشبینیبه انسان و مقدوراتش؛خوشبینی نسبت به کفایت آگاهی و ارادۀ او؛خوشبینی نسبت به برایند سازندۀ ارادههای فردی در خدمت اجتماع؛خوشبینی نسبت به هرگونه تغییر وسمت و سوی مترقیانۀ آن و خوشبینی نسبت به هرآنچه که بشود؛پس«بگذار بشود».
ر مقام تحقق در نگاه اول و با تأکیدی که مدرنیته بر«انسان»و«عقل»و«فردیت»دارد،انتظار میرودکه به افزایش قدرت انتخاب بشر در تمام زمینهها افزوده باشد؛اما آیا چنین است؛انتخابگری انسان مدرن آیا عرصههای جدی حیات را هم در برگرفته یا به مقولات خرد ونازل زندگی محدود شده است؟آیا چنان شالودهشکن است که ما را در قبول یا ردمدرنیته به مثابه نوع تفکر و سبکی از زندگی،یاری رساند؟به راستی ما به مثابۀ اهالیجوامع تابع و در حال توسعه،مدرنیته را«انتخاب»کردهایم یا بدان دچار شدهایم؟ &%02711MNAG027G% پاسخگویی بدین پرسشها را بهجز وارسی فحوایی در عناصر سهگانۀ فوق،میتوان ازمسیر بازنگری در برخی از بدیهیات گزارش شده دربارۀ مدرنیته و محصولات منتسب بهآنکه در یک فضای هژمونیک به ما معرفی و در واقع القا شدهاند،دنبال کرد."