چکیده:
خاورشناسان برای تاریخگذاری احادیث از روشهای مختلفی مانند تحلیل متن، تحلیل سند و روش ترکیبی تحلیل متن و سند استفاده کردهاند. در روش اخیر، همه صورتهای مختلف یک حدیث از منابع گوناگون جمعآوری و سپس متن و سندهای آنها با یکدیگر مقایسه میشود. با تجزیه و تحلیل دقیق، تمام ارتباطهای درونی متون و اسناد روایات استخراج میشود. بدین ترتیب میتوان اطلاعاتی دربارة خاستگاه و تطورات حدیث مورد بحث و عناصر اصلی متن آن، بدست آورد. در این روش، تحلیل سند عمدتا مبتنی بر یافتن حلقة مشترک اصلی و حلقة مشترک جزئی است.
خلاصه ماشینی:
"پس از شاخت، یونبول از این روش به طور گسترده استفاده کرد و آن را به همه گونهها و جوامع حدیثی تعمیم داد و گفت: «عادت مدونان مسلمان این بود که این اصول عبارتند: 1) سند جعلیترین بخش حدیث است و به کارگیری سند در میان مسلمانان در قرن دوم آغاز شد 2) به علت بیدقتی در جعل سند، یک دیدگاه به افراد مختلف نسبت داده شده است 3) به موازات جعل، سندها به دو طریق بهبود یافتند:، نخست رفع نقیصههایی چون ارسال و انقطاع، و دوم نسبت دادن روایت به مرجعی مهمتر.
پس تحلیل متن در پژوهش ریپین چه نقشی داشته است؟ مهمترین تأثیر توجه به متن و بررسی آن، در واقع این بوده که ریپین با بررسی متن چهارده نسخۀ خطی و چاپی که با عناوین مختلف به ابن عباس، کلبی، دینوری و فیروزآبادی نسبت داده شده، پی برده که این نسخهها اساسا یکی است و تنها تفاوتهای اندکی وجود دارد که میتواند ناشی از خطا و سهو ناسخان یا اشتباهات چاپی باشد (همان،40) همچنین مؤلفۀ دیگری که در واقع مهمترین مدرک و مستند برای تاریخگذاری این متن توسط ریپین بوده، و حاصل بررسی متن است، مقدمۀ یک نسخۀ خطی با عنوان الواضح در لیدن هلند است که متن آن مانند تفسیر منسوب به ابن عباس است.
به نظر میرسد نسل جدیدی از خاورشناسان که واقع نگرتر هستند با تأمل در کاستیهای روش شناختی مطالعات حدیثی خاورشناسان شکاکی چون گلدتسیهر، شاخت و ونزبرو همچنین با بهرهگیری از منابع کهن اسلامی که در دهههای اخیر دسترسی بدانها امکانپذیر شده است، سعی کردهاند شیوههای تاریخگذاری احادیث را کامل کرده و به هر دو مؤلفۀ سند و متن توجه لازم را داشته باشند."