چکیده:
این نوشتار ظرفیت گفتگوهای عقلانی را برای نیل به جهانشمولگرایی اخلاقی بررسی می کند در نگاه ایجابی، توانایی عقلانی مهمترین دلیل بر امکان دستیابی به هنجارها و حقوق اجتماعی - سیاسی مشترک تلقی می شود. نظریه گفتگوهای عقلانی با ایجاد فضای مناسب گفتمانی در ورای منافع خصوصی و دخالت قدرت دولتی، توافق بر بنیانهای اخلاق اجتماعی را با اصلاح فرایندها و شیوههای حصول به آن جستوجو می کند. اما در نگاه سلبی، تکثرگرایی اخلاقی جزء لاینفک جوامع انسانی به شمار می آید . در یک روایت، این امر در خود تعین بخشی غایت واقعی زندگی و نفی هرگونه انتخاب عقلانی نهفته است و در روایت دیگر، نفی عقلانیت با گونهای از اخلاق غایتگرا پیوند می خورد که ویژگی های پس زمینه ای و خصلتهای اجتماعی متفاوت به آن هویت می بخشد.
This article examines capacity of rational dialogues to achieve ethical universalism. In positive attitude، rational ability considered as most important reason for possibility of achievement to common social-political norms and rights. Rational dialogue، by creating a suitable space for dialogue beyond the private interests and involvement of state power; searches consensus on foundation of social ethics via reforming processes and practices to ensure it. But in negative attitude، ethical pluralism is considered integral part of human societies. In a narrative، this lies in self-specification of life's real goals and denying any kind of rational choice، and in another narrative، denying rationality links to any kind of goal-oriented ethic that endues background features and different social ones to that identity.
خلاصه ماشینی:
اما به واقع،آیا میتوان به جهانشمولگرایی اخلاقی امید داشت و گفتگوهای عقلانی سازوکاری مناسب برای دستیابی به آن به شمار میآید؟ مشهورترین نظریهپرداز گفتگوی عقلانی،یورگن هابرماس )samrebaH negr?uJ(، (1929-) درصدد است تا ظرفیت این نظریه را در مشروعیت بخشیدن به جهانشمولگرایی اخلاقی به بحث گذارد و از این طریق،فرایند عقلانیت را در دوره مدرن تکمیل کند.
اخلاق گفتگویی؛توافق پیشینی در تحویلپذیری ناهمسانیها هابرماس در تلاش برای ایجاد پیوند میان نظریه گفتگوهای عقلانی با ادعاهای عام اعتبار و جهانشمول گرایی،بر این باور است که این نظریه بر تکثر جهان اخلاقی-حقوقی،وجود سازوکارهای عقلانی برای غلبه بر مشکل تشتت و تفرق و امکان دستیابی به توافق و اجماع در جوامع کنونی در بعد آرمانها،ارزشها و حقوق اجتماعی تاکید دارد.
این نظریه با بهرهگیری از عقلانیت تفاهمی در فضایی موسوم به حوزه عمومی )erehpS cilbuP( به تولید و بازتولید ادعاهای عام اعتبار(حقانیت گفتار و عمل)و مالا دستیابی به هنجارهای عام زندگی جمعی میپردازد و بر این اساس،میان بنیانهای اخلاقی عام و جهانشمول از یک سو،و زندگی اجتماعی و سیاسی از دگر سو،پیوند برقرار میکند.
خاستگاه اجتماعی داوریهای اخلاقی و قیاسناپذیری استدلالها در برابر راهکار هابرماس،اندیشه کامیونتاریانیستی مک اینتایر نیز هرگونه پیوند میان گفتگوهای عقلانی و دستیابی به هنجارهای اخلاقی جهانشمول را برای زندگی برتر نفی میکند و بر این باور است که گفتگوهای عقلانی و هرگونه داوری اخلاقی صرفا اولویتهای ذهنی هستند و نمیتوانند بنیانی عینی داشته باشند.