چکیده:
هدف مقاله حاضر بررسی وضعیت سیاسی و اقتصادی نیروها و طبقات اجتماعی در ایران در سال های 1380-1360 است. نویسنده این بحث را با تکیه نسبی به تئوری پولانزاس مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. این مقاله می گوید در سال های فوق برخی از اقشار و طبقات مانند بورژوازی تجاری و طبقه متوسط سنتی به دلیل برخورداری از منابع سیاسی و اقتصادی بیشتر، قوی تر از دیگر گروها بودند. تحت چنین شرایطی در این سال ها دولت جمهوری اسلامی ایران تحت کنترل لایه ها و اقشار مزبور به صورت متناوب قرار گرفت؛ در دهه 1360 از نقطه نظر اقتصادی دولت از طبقه حاکم تجاری به صورت نسبی استقلال پیداکرد؛اما در دهه 1370 دولت تا حدودی به عنوان نیروی ابزاری عمل کرد و به دفاع از مناسبات سرمایه و سوداگری بیش از دوره قبل برخاست.
The aim of present article is to review social classes and forces(political and economic ) situation in Iran 1981-2001.the writer explained the discussion. By relative relying on poulantzas theory، this discussion indicates that in mentioned years، some groups، such as commercial and traditional middle class ، because of enjoying political and economic resources were stronger than other strata and classes، under such condition، ruling Islamic state controled by these two groups as hegemonic groups alternatively. In 1980s from view point of economic،the state was autonomous from ruling class (commercial bourgeoisie) relatively،but in 1990s،the state nearly acted as a instrumentalist force and defended capitalism and commercial capitalism more than former period.
خلاصه ماشینی:
این مقاله میگوید در سالهای فوق برخی از اقشار و طبقات مانند بورژوازی تجاری و طبقه متوسط سنتی به دلیل برخورداری از منابع سیاسی و اقتصادی بیشتر، قویتر از دیگر گروها بودند.
تحت هیچ شرایطی در این سالها دولت جمهوری اسلامی ایران تحت کنترل لایهها و اقشار مزبور به صورت متناوب قرار گرفت؛در دهه 1360 از نقطه نظر اقتصادی دولت از طبقه حاکم تجاری به صورت نسبی استقلال پیدا کرد؛اما در دهه 1370 دولت تا حدودی به عنوان نیروی ابزاری عمل کرد و به دفاع از مناسبات سرمایه و سوداگری بیش از دوره قبل برخاست.
ب. این وضعیت موجب شد؛دولت جمهوری اسلامی ایران به سوی استقلال نسبی(حفظ مناسبات سرمایه و جانبداری از علایق طبقه متوسط سنتی)در دوره جنگ و ابزارگرایی محدود(تقویت سرمایهگرایی)در سالهای بعد از جنگ حرکت کند.
این عده مانند طبقه متوسط دارای موقعیت اقتصادی و سیاسی مناسب در سالهای بعد از انقلاب بودهاند.
در نتیجه میتوان گفت که اقشار جدید طبقه متوسط از نقطهنظر کمی در سالهای دهه 1370 در مقایسه با سالهای اول انقلاب فزونی پیدا کردند و این امر باعث شد که موقعیت سیاسی نوگرایان یهود بیشتر یابد.
4. روحانیون به عنوان دسته اجتماعی:هرچند با توجه به حضور بخشی از روحانیون در نهادهای قدرت در سالهای بعد از انقلاب-متفاوت از مباحث پولانزاس-شائبهی همانندی این گروه با طبقه اجتماعی در ذهن متداعی میشود،ولی مواردی مانند ناروشنی ارتباط روحانیون با ابزار تولید موجب آن شده است روحانیون به جزء برخی از آنها-در زمره دسته اجتماعی فرض شوند.