چکیده:
از دیدگاه ساختارگرایی، مطالعه نظاممند ساختار و فرم آثار ادبی منجر به کشف شیوههای تولید معنا در متون ادبی میشود و صورت متن ادبی مانند بستری است که معنا در آن شکل میگیرد؛ از این منظر برای تحلیل و بررسی تاریخ اندیشه و نظامهای حاکم فکری بر متون ادبی، در درجه اول باید به مطالعه و تحلیل صورت ( فرم ) این متون پرداخت؛ از آنجا که یکی از شاخههای اصلی ساختارگرایی، علم روایتشناسی است در مطالعات تاریخ ادبی، بررسی سیر تحول و تکامل روایت متون روایی ، جایگاه واهمیتی ویژه دارد. مقاله حاضر بررسی و تحلیل ساز و کار روایت « حکایت بوبکر حصیری» در تاریخ بیهقی است تا معلوم شود که جایگاه ممتاز این اثر برجسته تنها به خاطر کارکرد تاریخی و ارزش زبانی آن در مطالعات سبکشناسی نیست. در این پژوهش از دیدگاه یکی از بزرگترین روایتشناسان ساختارگرا، ژرار ژنت، به بررسی سه سطح روایی (داستان، روایت، روایتگری) این اثر پرداخته میشود و مولفههایی که این سطح روایی را در تعامل با همدیگر نگه میدارند ( زمان دستوری، وجه و صدا ) تحلیل میگردند تا معلوم شود که این اثر ساختار روایی خاص خود را دارد و نیز برخلاف عقیده برخی از پژوهشگران معاصر - که اولین نمونه روایت کامل کلاسیک را «یکی بود یکی نبود» جمال زاده میدانند- پیرنگ مستحکم و روایت کامل این داستان شناسانده شود.
خلاصه ماشینی:
"*دریافت 88/9/22 *تأیید 89/4/1 روایتشناسی تاریخ بیهقیبررسی سازوکار روایت«حکایت بو بکر حصیری»براساس نظریه ژنت دکتر کاظم دزفولیان{P*P} فؤاد مولودی{P**P} چکیده {IBاز دیدگاه ساختارگرایی،مطالعۀ نظاممند ساختار و فرم آثار ادبی منجر به کشف شیوههای تولید معنا درمتون ادبی میشود و صورت متن ادبی مانند بستری است که معنا در آن شکل میگیرد؛از این منظر برایتحلیل و بررسی تاریخ اندیشه و نظامهای حاکم فکری بر متون ادبی،در درجۀ اول باید به مطالعه وتحلیل صورت(فرم)این متون پرداخت؛از آنجا که یکی از شاخههای اصلی ساختارگرایی،علمروایتشناسی است در مطالعات تاریخ ادبی،بررسی سیر تحول و تکامل روایت متون روایی،جایگاهو اهمیتی ویژه دارد.
بنابراین ترتیب و توالی واقعی رویدادها در سطح اول(داستان)چنین بود که ابتدا گفتوگویبو نصر و خواجه احمد در سرای خواجه اتفاق میافتد و بو نصر،خواجه را راضی میکند تا ازحصیری درگذرد و بعد از آن است که بو عبد الله پارسی بخشوده شدن و رهایی حصیری از تازیانهرا اعلام میکند؛اما در سطح دوم(روایت)تاریخ بیهقی،نویسنده محدودیت روایت اول شخصرا کاملا رعایت کرده و از ذکر ما وقع خانۀ خواجه پرهیز کرده است و پس از ذکر استخلاصحصیری،از چشمانداز بو نصر مشکان به بازسازی و شرح ماجرای بین خواجه و بو نصر میپردازد.
بیهقی همۀ وقایع را یا خود دیده و یا از دیگران شنیده است و خواننده،ذکر تمام رویدادها و وقایع را از صدای این راوی اول شخص میشنود؛اما در دو قسمت،راوی،چشمانداز و را به دیگر شخصیتها میدهد و عینا از چشم و زبان آنها میبیند و نقل قول میکند:در رویداد سوم،نامۀ خواجه احمد به سلطان مسعود در چاشتگاه روز دوم،به صیغۀ اول شخص و اززبان خود خواجه در روایت آورده میشود و از چشمانداز خواجه احمد،رویداد اول روایت دوبارهبازسازی میشود."