خلاصه ماشینی:
"از این نکته که بگذریم در این فصل که با بخشی ذیل عنوان فلسفۀ تاریخ آغاز میشود،مؤلف محترم در ابتدای این بخش با اختصار کامل اوضاع تاریخی حاکم بر عصر هگل را توضیح میدهد و سپس به توضیح چگونگی شکلگیری پدیدارشناسی روان میپردازد و اینکه چرا این کتاب از انسجام کافی برخوردار نیست.
14در صفحات بعد نگارندۀ محترم کتاب به بحث دربارۀ چگونگی شکلگیری جوامع مدنی و تسلیم یک خودآگاهی به خودآگاهی دیگر در بخش«خدایان و بنده» کتاب پدیدارشناسی روان میپردازد و سپس با ورود به بخش «آزادی خودآگاهی»این کتاب نحوۀ زندگی انسانها در شرایط رابطۀ خدایان و بنده و جایگاه رواقیگری در گذار از مراحل آگاهی را توضیح میدهد.
در ادامۀ بحث نیز نگارندۀ محترم بهصورتی کاملا جستهو گریخته به آرای مارکس و کمونیسم و ارتباط آن(البته از نگاه نویسندۀ کتاب بیارتباطی آن)با نظرات هگل میپردازد و نهایتا به این نتیجه میرسد که باید به یاد داشت که به نظر هگل باید از حیطۀ فردمحوری بیرون آمد و برای بررسی مسائل اخلاقی حوزه و حیطۀ اجتماع را موردنظر قرار داد و ازهمینروی است که[....
فصل اول برخی جریانهای فلسفی از رنسانس تا رومانتیسیسم(راستی چرا نگارنده این واژه را چنین جدانویسی کرده است؟؟!!)را توضیح داده؛فصل دوم مروری به نوشتههای نخستین هگل است؛فصل سوم خلاصۀ کتاب درسهای فلسفۀ تاریخ و پدیدارشناسی روان(استفاده از واژۀ روان بهجای روح هم نشان میدهد که نگارنده دستکم برای این واژه متأثر از فردیدیهاست)است و فصل چهارم هم خلاصۀ کتاب منطق."