خلاصه ماشینی:
"نویسنده در فصل اول به بررسی«عوامل فهم متون»ازدیدگاه هرمنوتیکی پل ریکور،در فصل دوم به بررسی«عواملفهم متون»از دیدگاه اصولی محقق اصفهانی و بالاخره درفصل سوم به سنجش و ارزیابی دیدگاههای هریک در هر فصل،در سه بخش:بررسی«نقش متن در فهم متن»،بررسی«نفش مؤلف در فهممتن»،و بالاخره«بررسی نقش تفسیر و مفسر در فهم متن» مورد بررسی قرار گرفته است.
بهبیان دیگر،از دیدگاه ریکور مفسر در پی کشف قصد و نیتیاست که سبب ایجاد متن بوده است اما به نظر وی نیل به اینمقصود از طریق بررسی و شهود روانشناختی حالات روانی وذهنیات مؤلف حقیقی متن امکانپذیر نیست،بلکه باید با تبیینو تجزیه و تحلیل نحوی نشانههای زبانشناختی ساختار متن،به نیت مؤلف(ضمنی)که در واقع خود متن است،دست یافت.
محقق اصفهانیدر مورد دخیل بودن ارادۀ مؤلف و لزوم کشف ارادۀ ویدر فهم متن از ظاهر کلام وی،معتقد است که انسانها(به تصویر صفحه مراجعه شود)مقاصد خود را یا به نحو تکوینی ابراز میکنند و یا از طریقزبان و با استعمال الفاظ.
از اینرو مفسر در این منظر،دو نقش را به عهده دارد:الف)استفاده از قواعد و روشها واصول لفظی برای کشف معنای متن،ب)تلاش در راستایعدم دخالت پیشفرضهای خود،و تحمیل نکردن و تطبیقندادن آن به متن،به گونهای که بتواند از طریق متن با نگرشیاکتشافی به مراد مؤلف که منطوی در متن است،دست یابد.
این درحالی است که ریکور گرچه در پی کشف قصد«مؤلف ضمنی»از طریق متن،و تبیین و بررسی روشمند ساختار زبانی آن است،اما با قطع ارتصال بین متن و«مؤلف واقعی»نمیتواند بهمعنای متعینی در متن،که به طور یکتا قابل استناد به مؤلفواقعی،و کاشف از مراد جدی وی باشد،دست پیدا کند."