چکیده:
شطحیات محصول نگاه تازة گویندة آن به خدا، انسان و شریعت و بازگویی تجربههای خاص روحی اوست و از آنجا که افق جدیدی در برابر خواننده متجلی میسازد، با بیان پارادوکسی همراه است و اعجاب و شگفتی را در خواننده بر میانگیزد و او را با معنایی خلاف انتظار روبهرو میسازد. از سوی دیگر، چون این معنی در یک ساختار منظم زبانی عرضه میشود، زبان شطح ارزش والایی مییابد. این پژوهش برآن است به بررسی شطحیات عینالقضات به عنوان یکی از مصادیق سطح تناقضی زبان عرفانی او بپردازد، که در آن امری متناقض با ظاهر شرع بیان میشود. توحید ابلیس، رؤیت خداوند، کفر و ایمان، فنا و بقا و... از جمله شطحیاتی هستند که قاضی پرشور همدان به سبب بیان آنها جان باخت.
خلاصه ماشینی:
"در این مقام«یحبهم و یحبونه»یکی نماید،پس حسین جز"انا الحق"و بایزید جز"سبحانی"چه گویند؟اینجا سالک هیچ نبود،خالق سالک باشد،ورای این مقام چه باشد؟بالای این دولت کدام دولت باشد؟»(عین القضات همدانی 1389:60-62) قاضی در نشانۀ سالکی که رخت به شهر عبودیت دل کشیده،و شربتی از«شرابا طهورا»نوش کرده و از بعد حدث به وادی قربت طهارت و وصلت رسیده،آورده است: در حالت فنا،بهره و لذت او از دنیا و آخرت از بین میرود و خودش بر اثر بهرهای که از مشاهده خداوند او را حاصل میشود،از بین رفتن حظ خود را در سایۀ قدرت،الهی آشکارا میبیند،پس باقی میماند آنچه را که خدا میخواهد و بنده از فردانیت الهی تفرد پیدا میکند.
جهانیان نیز با همان چشم خالق در آن نگریستند و خود را دیدند و یافتند که خالق و هم آنان چیزی جز شاهد و مشهود نیستند: مقصودش از ایجاد وجود کونین#یک چیز بود که آن همی برهانست در آینه روح ببیند خود را#پس عاشق خود شود که بینقصانست ما نیز درو همی ببینیم خود را#پس شاهد و مشهود همی یکسانست (عین القضات همدانی 1389:270) ممکن است در بیان مفهوم«خلقت»در کنار وحدت وجود این اشکال به نظر آید که از آنجا که در کلمۀ«خلق»مفهوم دوگانگی میان خالق و مخلوق مستفاد میشود،نباید در این نظام فکری به کار گرفته شود،پاسخ آن است که در مسلک کسانی که قایل به وحدت وجود هستند،مخلوق،استعداد و آمادگی شایستهای کسب میکند و متناسب با آن از سوی خداوند روحی به وی افاضه میشود که در راستای خلق آدم از آن به نفخ تعبیر شده است(سجده 32:9)،بنابراین،اگر آن استعداد و آمادگی در مخلوق برای قبول فیض الهی وجود نداشته باشد،موجود نخواهد شد."