چکیده:
این مقاله بر این فرضیه نهاده شده که قرمطیان برای پیشبرد اهداف و
نیاتشان در ایران در سده چهارم هجری، تلاش میکردند به صاحبان قدرت
و هیأتهای حاکمه نزدیک شوند و آنها را به آیین اسماعیلی وارد کنند و از
این طریق به رواج عقاید و اندیشههای مذهبی خود بین مردم بپردازند. آنها
به اصل «الناس علی دین ملوکهم» کاملا آگاه بودند و آن را بهترین وسیله
اشاعه و ترویج عقاید مذهبیشان بین مردم میدانستند. در این مقاله میزان
موفقیت آنها در نیل به این هدف، بحث و بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله بر این فرضیه نهاده شده که قرمطیان برای پیشبرد اهداف و نیاتشان در ایران در سده چهارم هجری، تلاش میکردند به صاحبان قدرت و هیأتهای حاکمه نزدیک شوند و آنها را به آیین اسماعیلی وارد کنند و از این طریق به رواج عقاید و اندیشههای مذهبی خود بین مردم بپردازند.
»(19) چون اقتدار نسفی اوج گرفت، دعوت آشکار کرد و علنا به تبلیغ و دعوت اسماعیلی پرداخت و این امر چیزی نبود که موافق حال علمای اهل سنت و قضات شهر و نواحی باشد و ببینند که پادشاه قرمطی شده است.
والی هرات به امیراسماعیل سامانی خبر داد که مردی به نام ابوهلال درکوهپایه غور و غرچه خروج کرده و مذهب قرمطیان آشکار ساخته و مردم بر او مجتمع شده و سرای خود را دارالعدل نامیده و روستاییان روی بدو نهادهاند.
دولت فاطمی هم خواهان چنین پیوندی بود، چون کافی بود محمود غزنوی، منشور سلطنت خود را از دست خلیفه فاطمی دریافت میداشت و آن وقت کلید دروازه سرزمینهای شرقی خلافت عباسی در ید قدرت آنها قرار میگرفت.
»(34) حرکت امیرحسنک اگر هم از روی ضرورت سیاسی بود، بر خلیفه عباسی که خود را ولی نعمت دولت غزنوی میشمرد، گران آمد؛ خصوصا که امیرحسنک پس از ستاندن خلعت به بغداد نرفته و از موصل راه گردانیده و به سوی خراسان آمده بود.
32 ـ مجمل التواریخ، ص 404؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، (حیدرآباد دکن، مطبعه عثمانیه، 1357ق) المجلد السابع، ص 40 ـ 38: نامهای که محمود غزنوی به خلیفه نوشته و در آن به بعضی از وقایع از زبان خود اشاره کرده است."