چکیده:
نحوه ارتباط نفس و بدن یکی از مسائلی است که با آغاز تفکر فلسفی و تمایل آدمی به شناخت خویش، مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان قرار گرفته است. در دوره یونان و قرون وسطی، نظریه های گوناگونی در مورد کیفیت ارتباط نفس و بدن ارائه شد. در دوره جدید نیز این موضوع مورد کاوش قرار گرفته است. در این میان با فلسفه دکارت، این موضوع در کانون توجهات قرار گرفت؛ چرا که دکارت، پس از اثبات قضیه «کوگیتو»، با قائل شدن به تمایز میان جوهر جسمانی و جوهر اندیشنده، موضوع چگونگی ارتباط میان نفس و بدن را به معضلی تبدیل کرد که تا چند صباحی فیلسوفان در حل آن کوشیدند. پدر مدرنیته، با تفکیک میان این دو جوهر، باعث تمایز دو مکتب فلسفی تجربه گرایی و عقل گرایی نیز شد. دکارت به ارتباط و تعامل نفس و بدن در تجربه روزمره اذعان دارد؛ اما از حل این پیوند و تعامل براساس مبانی فلسفی ناتوان است.
خلاصه ماشینی:
بررسی و نقد دوگانهانگاری دکارتی محمد مهدی حکمتمهر* چکیده {IBنحوۀ ارتباط نفس و بدن یکی از مسائلی است که با آغاز تفکر فلسفی و تمایل آدمی به شناخت خویش،مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان قرار گرفته است.
در اینجا پرسشی که طرح میشود،این است:این دو جوهر،یعنی نفس و بدن،که تنها در اطلاقشان به عنوان جوهر،اشتراک دارند،چه رابطهای میتوانند باهم داشته باشند؟ استدلالهایی که در رسالههای گفتار و اصول فلسفه هست،نشان میدهد تمایز میان نفس و بدن مستقیما از استدلال«کوگیتو»ناشی میشود،هرچند دکارت نشان میدهد که این تمایز زمینههای دیگری هم دارد.
بدین ترتیب،دکارت در مورد نفس و بدن،نخست با برشمردن مؤلفههای هریک از این دو جوهر،شقاق عظیمی میان آنها ایجاد نمود،سپس درصدد برآمد تا رابطه و به عبارت دقیقتر،اتحاد نفس و بدن را توجیه کند؛اما دریافت که توجیه عقلی و فلسفی این امر، یعنی اتحاد نفس و بدن،ناممکن است و برای فهم آن باید به تجربۀ روزمره و عقل سلیم تکیه کرد؛چون تنها در تجربۀ روزمره است که میتوان اتحاد را دریافت.
حال پرسش مهم پیش روی دکارت این است که دو جوهر متمایز با یکدیگر-یعنی جوهر اندیشنده(نفس)و جوهر ممتد(بدن)- چگونه ممکن است در یک وجود باهم متحد شده و هویت واحدی به نام انسان پدید آورند؟ترکیب نفس و بدن در انسان،چگونه ترکیبی است؟حقیقی است یا اعتباری؟ براساس مبانی فلسفی دکارت،از آنجا که میان دو جوهر رابطۀ تباین برقرار است، ترکیب حقیقی نیز ناممکن میباشد.
dna nodnoL;yhposolihp fo aidepolcycnE ehT;"setracseD";leinaD,rebraG .