چکیده:
این مقاله درصدد بررسی این مساله است که «آیا میتوان در کنار سایر راههای پیبردن به عدالت راوی مانند تعدیل علمای رجال، به اصالت عدالت نیز تمسّک کرد؟» هدف این تحقیق آن است که با بررسی یکی از راههای ممکن برای احراز عدالت راوی، زمینه برای احیای بسیاری از روایاتی که تنها به دلیل مجهول بودن راوی، حتی از سوی کسانی که معیار پذیرش روایت را وثاقت راوی دانستهاند، کنار نهاده شده است، فراهم گردد. برای پاسخ به مساله مذکور، نخست مفهوم اصالت عدالت به عناصر آن تحلیل شده است؛ در ادامه، با بررسی منابع اسلامی، اعمّ از منابع رجالی، اصولی و فقهی، این نتیجه به دست آمده که بحث از اصالت عدالت، در گذشته مطرح بوده و در این زمینه، به برخی از عبارتهای شیخ طوسی اشاره شده است؛ سپس ادلهای که در اثبات اعتبار اصالت عدالت اقامه گردیده، نقل و بررسی شده و در پایان، با توسّل به آیات و روایات نتیجهگیری شده است که اصالت عدالت، فاقد معیارهای لازم برای احراز عدالت راوی است و از این رو نمیتوان در احراز حجیت روایات، به آن تمسک کرد.
The traditions transmitted from the Infallible Imams (A. S.) are one of the most important resources of jurisprudential rulings. There are some conditions for any tradition to be accepted and Islamic scholars have identified several ways for investigating that whither the conditions are met in a given tradition or not. Some of these conditions are related to the narrators of a tradition, such as justice. One of the ways to narrator’s justice is the originality of justice (Esalat al-adalat), which has been neglected. However, it is obvious that through this principle we can accept the authority of many traditions, if we can prove its validity. Here, in this article, the author has tried to study the validity of this principle.
خلاصه ماشینی:
برای پاسخ به مسألۀ مذکور، نخست مفهوم اصالت عدالت بـه عناصـر آن تحلیـل شده است ؛ در ادامه ، با بررسی منابع اسلامی ، اعم از منابع رجالی ، اصولی و فقهی ، ایـن نتیجه به دست آمده که بحث از اصالت عدالت ، در گذشته مطرح بوده و در این زمینـه ، به برخی از عبارت های شیخ طوسی اشاره شده است ؛ سپس ادله ای که در اثبات اعتبـار اصالت عدالت اقامه گردیده ، نقل و بررسی شده و در پایان ، با توسل به آیـات و روایـات نتیجه گیری شده است که اصالت عدالت ، فاقد معیارهای لازم برای احـراز عـدالت راوی است و از این رو نمی توان در احراز حجیت روایات ، به آن تمسک کرد.
بنابراین اگر از اشکال اول نیز بگذریم و بپذیریم که بر اساس مفهوم شرط ، عدم وجوب تبین در مورد راوی مجهـول الحـال نیـز ثابت است ، ولی ذیل آیه ، قرینه برای عدم حجیت این ظهور خواهد شـد؛ از ایـن رو لازم است که در مورد راوی مجهول الحال نیز تبین کنیم و در نتیجه ، اکتفا به اصالت عدالت کافی نخواهد بود١ (نکـ : الخراسانی ، ٢٩٧ـ٢٩٦).
(استنتاج از مقدمه (١)، (٢) و (٤)) در مقام بررسی این دلیل ، پنج اشکال به نظر می رسد؛ نخست آن کـه مقدمـۀ (٢) را نمی توان پذیرفت ؛ زیرا معنایی که حر عاملی از اصالت عدالت بیان کرده است با آن چـه در توضیح این اصل گفتیم ، تفاوت دارد؛ اصالت عدالت ، آن گونه که بیان شـد، در مـورد کسانی مطرح می شود که مجهول الحال باشند؛ نه کسی که ظاهر حالش برای ما روشـن است ، ولی در لزوم تفحص از باطن او تردید داریم .