چکیده:
با ظهور دیدگاههای جدید انتقادی و ورود آنها به حوزهی مطالعات پژوهشگران ایران – به ویژه در دو، سه دههی گذشته - آثار ادبی به شیوهای متفاوت دیده شده است. یکی از نظریههایی که سازگاری فراوانی با متنهای ادبی دارد، نگاه به ساختار نشانههاست. یکی از روشهای کشف سبک ویژهی یک نویسنده یا شاعر، بررسی نشانههایی است که در متن اثرش بهکار میگیرد. در این پژوهش به منظور نشان دادن چگونگی کارکرد نشانهها که در نهایت بیانگر بخش مهمی از سبک یک اثر روایی است، یک نوع روایی پرکاربرد در ادبیات فارسی یعنی حکایتهای عرفانی، بررسی شده است. عطار یکی از شاعران عارفی است که به سبب آگاهی از اصول داستانپردازی، نقطهی عطفی در داستانپردازی عرفانی است. بدین ترتیب، پس از بررسی انواع نشانهها – از دیدگاه بارت – در پنج حکایت از حکایتهای انبیا در مصیبتنامهی عطار که دارای ساختار مشابه بودند، نتایج قابل توجهی در شناخت سبک پرداخت نشانهها به دست آمد؛ از جمله: بهرهگیری از صفتهایی که کارکرد براعت استهلالی دارند، استفاده از صفتهایی که فضای تقابل را ایجاد میکنند، استفاده از گفتوگوهای داستانی که کارکرد فضاسازانه مییابند، استفادهی هدفمند از صفتهایی که در خدمت القای پیام محوری داستان هستند و...
خلاصه ماشینی:
"در خوانش نخست،واژهی«چون»در معنای همانطور به این نکته اشارهدارد که سلیمان همانطورکه باد را زیر فرمان داشت،ابلیس را همبه بندگی کشید و این مصرع کاتالیزوری است که معنای نمایهای مییابد و با نشاندادن موجودات فوق العادهی تحت امر سلیمان و با برجسته کردن قدرتمندی او راه را برای دریافت هرچه بهتر و قویتر ضعف سلیمان از به دست آوردن نان در ادامهی روایت، فراهم میسازد.
در بیت پایانی نیز در مصرع «کار دنیا جمله موقوف وی است» (همان،220)،عبارت کار دنیا با قرار گرفتن به دنبال ترکیب فروش و خرید، نمایهای است که این مفهوم را در ذهن مخاطب شکل میدهد که نه تنها خرید و فروش که همهی امورات دنیوی پلید و زشت است و به شیوهای ظریف،سعی در ترویج آموزهی عرفان عملی در زمینهی کنارهگیری از امورات دنیوی و برتری انزواطلبی دارد.
دربند بودن یوسف تا پایان حکایت از سرخشم حضرت حق نیست،بلکه حکمتی است که یوسف به واسطهی آن باید کاملا متنبه شود؛ولی در پایان،خداوند با مکالمهای که بیشتر در حکم«مونولوگ»ظاهرشده است،از اینکه یوسف به نازو نیاز عاشقانه پینبرده،آنچنان خشمگین میشود که او را شایستهی خشم خود میداند: حبس نکنم نه خدایم ذو الجلال#در عتاب اینت اگر من چندسال (همان،419) ترکیب«چندسال»در بیت آخر با کارکردی نمایهای،ذهن مخاطب را به سمت پیشبینی ادامهی روایت یوسف که در این حکایت محذوف است،هدایت میکند."