چکیده:
پوپر و پیرواناش معتقد اند که خطاپذیری، ذاتی معرفت انسان است و این معرفت نه تنها توجیه نمیپذیرد، بلکه اصلا نیازی به توجیه ندارد. پیروان عقلانیگرایی انتقادی، در رهگذر کسب معرفت، به رویکردی عقلانی تکیه میکنند و عقلانیت را در گرو تشخیص این نکته میدانند که معرفت آدمی خطاپذیر و محدود است و هرآینه میتواند بازبینی شود تا خطاهای نهانش، آشکار گردد. بنابراین آنان روش عقلانی را بازبینی نقادانهی تمامی ایدهها، باورها و سنتها میدانند و آمادهاند تا همه چیز از جمله دیدگاههای خود را نقد کنند. یادگیری از دیگران و اخذ این روش که ممکن است یکی بر خطا باشد و دیگری بر صواب، و پذیرش این امر که با تلاش میتوانیم به حقیقت نزدیکتر شویم، از آموزههای اصلی مکتب عقلانیگرایی انتقادی است. برخلاف عقلگرایان سنتی که عقلانیت را در پذیرش نظریههای اثبات شده میدانند، نزد عقلانیگرایان انتقادی عقلانیت در نقد نظریههای علمی است. نگاه آنان به علم و نظریههای علمی، نسبت به پیروان مکاتب دیگر بسیار متفاوت است؛ نظریههای علمی از منظر عقلانیگرایان نقاد، حدسهایی هستند که در رویارویی با مسائل و برای تبیین پدیدارها مطرح میشوند. این حدسهای توجیهناپذیر، در بهترین وضعیت، تنها میتوانند از شر ابطال در امان بمانند. رسالت عقلانیگرای انتقادی جایگزینی روشهای نقادانه با روشهای توجیهگراست؛ با این ایده که ایستادگی نظریه در برابر نقادی، تنها بیانگر تبرئهی موقت نظریه است و از اثبات قطعی یا حتی محتمل بودن آن، حکایتی نمیکند.
In history of ideas, although traditional rationalists used reason and reasoning to justify any claim (hypothesis, theory, and…), Popper and his pupils, as critical rationalists, emphasis on falsifying any. Critical rationalists believe that human knowledge is fallible; and this knowledge not only can’t fulfill any justification, but also need to no one. For human knowledge is fallible and confined, critical rationalists relay on rationality to the extent that it help us to detect our errors and failures. According to critical rationalists, critical method is merely to criticize all of ideas, beliefs, and etc. unstoppably in order to reveal the probable, tacit faults. Scientific theories, in their view, are daring conjectures which come from encountering with problems; these conjectures are not justifiable and must be falsifiable (and therefore refutable) through severe test. The refutation to old theory is the paramount process of scientific discovery. If any new theory survive more of such refutations, it would have a higher verisimilitude and therefore, critical rationalists suggest that it is closer to truth. So critical rationalists have exposed some innovations in philosophy of science, but there are a few critiques which they are (or should be) going to deal with.
خلاصه ماشینی:
از اين روي ، مؤلفه هاي مهم علم شناسي نظري و فلسفي يا حدود فلسفه ي علم نزد پوپر و ديگر عقلاني گرايان انتقادي نيازمند شرح و توضيح دقيق است .
, A Realist Theory of Science 2end, London, Routledge, 2010, p.
١ از نظر او همه ي استدلال هاي تجربي ما مبتني بر فرض همانند بودن آينده با گذشته است و ميان پيشامدها و چيزها هيچ پيوند لازم و منطقي نمي توان يافت ؛ نه پيوندي که از استدلال نتيجه شود و نه پيوندي که از تجربه ي حسي آشکار گردد.
بازسازي او از مسأله ي منطقي چنين است : آيا استدلال از نمونه ها يا مثال هاي نقض تجربه شده ، به راستي (صدق ) يا دروغ (کذب ) 2 قوانين مربوط به اين نمونه ها، توجيه عقلاني دارد؟ با کمي دقت متوجه خواهيم شد مسأله ي جديدي که پوپر آن را مطرح کرده است ، چيزي جز بسط کوچکي از مسأله ي منطقي هيوم نيست ؛ اما پاسخ او بسيار متفاوت از پاسخ هيوم است ؛ در بيان صدق نظريات با استفاده از نمونه ها، هيچ توجيه منطقي وجود ندارد، ولي ابطال ٣ نظريه ها توسط مثال هاي نقض ، به لحاظ منطقي ، موجه و معتبر است .
گيليس براي اجتناب از چنين نتيجه اي ، به عقلاني گرايان انتقادي پيشنهاد مي دهد تا شرط سادگي را به معيار ابطال پذيري شان ، بيافزايند و معيار جداسازي را به اين شکل اصلاح کنند: گزاره در صورتي علمي خواهد بود که علاوه بر ابطال پذيري ، به اندازه ي کافي ساده باشد.