چکیده:
مساله ی مرگ و میل جاودانگی از دل مشغولی های وجودشناختی انسان است. هندوئیسم همچون ادیان دیگر همواره در پی رفع یا تسکین این دل مشغولی بوده است. وداها و اوپانیشادها اصالت بعد روحانی و جاودانگی آن را به گونه های مختلف مورد اهتمام و پذیرش قرار داده اند. بهگودگیتا نیز جاودانگی نفس را صراحتا در دفتر دوم و تلویحا با شاهدهایی در دفترهای دیگر تایید می کند. گیتا با تصور انسان به مثابه روح جاودانه، مرگ را در معنای زوال کامل، امری موهوم می داند. عدم امکان تبدیل واقعی (وجود) به غیرواقعی (عدم)، مهمترین استدلال گیتا در اثبات توهم زوال نفس است. به رغم تنوع معانی جاودانگی، گیتا با همراه سازی آن با مساله ی آگاهی و معرفت (جنانه) معنای متعال تری از حقیقت جاودانه ی انسان ارائه کرده است. نظریه ی سانکیه ای، نظریه ی ودانته ای، استدلال مربوط به اثبات توهم مرگ، اطلاق مفهوم جاودانگی، ویژگی های جیون موکتا، تمایز «اپاره ویدیا» از «پاره ویدیا»، آموزه ی اوتاره و انگاره ی زادمرد که هر یک به نوعی موید جاودانگی نفسند، شاهدهای تلویحی گیتا را در اذعان به جاودانگی نفس با مدلول «آگاهی از جاودانگی خویشتن» تشکیل می دهند.مسألهی مرگ و میل جاودانگی از دلمشغولیهای وجودشناختی انسان است. هندوئیسم همچون ادیان دیگر همواره در پی رفع یا تسکین این دلمشغولی بوده است. وداها و اوپانیشادها اصالت بعد روحانی و جاودانگی آن را به گونههای مختلف مورد اهتمام و پذیرش قرار دادهاند. بهگودگیتا نیز جاودانگی نفس را صراحتا در دفتر دوم و تلویحا با شاهدهایی در دفترهای دیگر تأیید میکند. گیتا با تصور انسان به مثابه روح جاودانه، مرگ را در معنای زوال کامل، امری موهوم میداند. عدم امکان تبدیل واقعی (وجود) به غیرواقعی (عدم)، مهمترین استدلال گیتا در اثبات توهم زوال نفس است. بهرغم تنوع معانی جاودانگی، گیتا با همراهسازی آن با مسألهی آگاهی و معرفت (جنانه) معنای متعالتری از حقیقت جاودانهی انسان ارائه کرده است. نظریهی سانکیهای، نظریهی ودانتهای، استدلال مربوط به اثبات توهم مرگ، اطلاق مفهوم جاودانگی، ویژگیهای جیونموکتا، تمایز «اپاره ویدیا» از «پاره ویدیا»، آموزهی اوتاره و انگارهی زادمرد که هر یک بهنوعی مؤید جاودانگی نفسند، شاهدهای تلویحی گیتا را در اذعان به جاودانگی نفس با مدلول «آگاهی از جاودانگی خویشتن» تشکیل میدهند.
خلاصه ماشینی:
"کریشنا 2 نخست در واکنش به دودلی و تشویش آرجونا بر سر دو راهی پرداختن به جنگ خانوادگی یا دوری از آن به خاطر دلبستگیهای عاطفی، عمدتا در فصل دوم گیتا، مسألهی جاودانگی نفس را به روشی بهعنوان یکی از استدلالهایش بر ضرورت جنگیدن آرجونا و عدم تأثیرپذیری او از حواس مورد بحث قرار داده است، اما ظاهرا همین مسأله را با معنایی یکسان بر پایهی شاهدهای دیگری از فصول بعدی گیتا میتوان استنباط کرد.
دامنهی مفهومی این immortality: جاودانگی amertat deathlessness amrita واژه را میتوان دست کم در سه سطح مورد اهتمام قرار داد (همان): الف) جاودانگی موجودات الهی، اساطیری و مثلی که ماهیتا در معرض مرگ قرار نمیگیرند، مثل خدایان و فرشتگان، هرچند بر پایهی اسطورههای ودایی و پورانهای خدایان نیز آفریدهاند (ریگ ودا، 10، 129، 6)؛ ب) جاودانگی قهرمانان اساطیری که با تحمل رنجهای روحی و جسمی بسیار، مستعد موقعیتی الهی گردیدهاند و در جاودانگی با خدایان شریک شدهاند، مانند شخصیت اسطورهای «اوتناپیشتیم» در اسطورههای بینالنهرین (مککال، 65 تا 68)، ریبهوها (ریگ ودا، 3، 60؛ و 7، 48)، یمه و دیرگهه تیس 1 (ریگ ودا، 1، 158، 6) در فرهنگ ودایی؛ و ج) جاودانگی ممکن برای تمام آحاد انسانی که بر پایهی باورهای دینی، پس از مرگ وارد حالتی از زندگی ابدی و وجود فناناپذیر میشوند.
تلقی و سلوک با موجودات بهمثابهی ارواح جاودانهی فردی یا رویارویی با کل هستی بهعنوان نفس یگانه و سرمدی و اجتناب از تحدید معنای وجودی موجودات به کالبد جسمانی آنها، سیاق بینش برمبنای نگرگاه یا دانش نامحدود است؛ چنانکه برای مثال، دهیرا (فرزانهی مورد نظر گیتا) که صاحب دانش نامحدود است، مرگ تاریخی را نفی میکند، دگرگونیها را منحصرا به بدن منتسب میدارد و هیچگاه بنابر دیدگاه محدود قضاوت نمیکند (اوربیندو، 56)."