چکیده:
به شمار مکاتب موجود در جهان، دربارة انسان نظریه وجود دارد. به هر اندازه که این نگاهها به انسان متفاوت باشند، علوم انسانی مترتب بر آن نیز تفاوت خواهد یافت. در این نوشتار انسان از ابعاد مختلف همانند آفرینش، هدف از زندگی، طبیعت، حقیقت، جبر و اختیار و ارزشمحوری، از دیدگاه اسلام و اندیشوران مغرب زمین بررسی شده است.هدف این نوشتار بیان اثرگذاری انسانشناسی بر علوم اجتماعی و بخصوص سازمان و مدیریت است. نتیجة این پژوهش آن است که سازمان یا نظام سیاسی که بر اساس دیدگاه قرآن کریم دربارة انسان، سازماندهی و اداره میشود، بسیار متمایز از سازمان یا نظام سیاسی که بر اساس نگاههای اندیشوران مغرب زمین به انسان، سازماندهی و اداره میشود. با توجه به این امر میتوان گفت انسانشناسی از مبانی علوم اجتماعی بهویژه مدیریت شمرده میشود و بسیار مهم است.
خلاصه ماشینی:
"آفرینش انسان اینکه آفرینندة انسان کیست؟ در مدیریت و سازماندهی مهم است؛ زیرا اگر بگوییم انسان محصول ماده یا برخاسته از حیوانات دیگری مانند میمون است، در این صورت انسان آفرینندهای ندارد تا از آفرینش آن، اهداف خود را پیبگیرد و برای رسیدن به آن اهداف تکالیفی وضع کند؛ لذا انسان به صورتی مدیریت خواهد شد که تا بینهایت از وجود او در سازمان استفاده شود و اما اگر گفتیم که انسان آفرینندهای دارد به نام خداوند، همانگونه که انسان را آفریده، برای او اهدافی نیز در نظر گرفته و تکالیفی برای رسیدن به آن اهداف وضع کرده که حتما باید در مدیریت و سازماندهی به آن توجه شود.
چنانکه ذکر شد، عقل نه تنها در مستقلات عقلیه، بلکه در مستقلات غیرعقلیه نیز نیازمند وحی است؛ زیرا عقل از نظر دین اگرچه جایگاه بسیار رفیعی دارد، به تنهایی، فقط یک بال شکوفایی انسان است و این پرنده بدون بال دیگر، یعنی «وحی»، قدرت پرواز ندارد و سقوط خواهد کرد.
» 134 به عبارت دیگر، محوریت انسان از نظر قرآن کریم در طول محوریت خداوند قرار دارد؛ یعنی قرآن کریم برای انسان استعداد و ظرفیت بسیار بالای قائل است؛ لذا برخی در ذیل آیة شریفة «لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم»، میگویند: منظور از این آیه که در بهترین اندازهگیری انسان را آفریدیم، آن اندازه گیری است که رشد او دیگر نهایت و اندازه ندارد تا آن جایی میرود که در عالم وجود سقفی دیگری بالاتر از آن نیست؛ یعنی از فرشتگان و از موجودات عالی و از همة اینها میتواند بالاتر برود."