چکیده:
سهروردی بر این باور است که در میان محصورهها، سالبهها، نیز، مانند موجبهها، بر وجود موضوع دلالت دارند و از این رو، میتوان سالبههای محصوره را به موجبهها برگرداند و تعداد قیاسها و قواعد منطقی را کاهش داد. این نظریه را «ایجاب بتی» مینامیم. این نظریه (برخلاف نظریهٴ «ضرورت بتاته» که ممکنهها را به ضروریه برمیگرداند) از استحکام کافی برخوردار نیست؛ زیرا نه دلایل اقامه شده بر آن قانع کننده است نه پیامدهای آن پذیرفتنی. از سخنان سهروردی چهار دلیل برای نظریهٴ یادشده استنباط میشود: 1. «در سالبهها، عقدالوضع ایجابی است و بنا به قاعدهٴ فرعیه، بر وجود موضوع دلالت دارد»؛ این دلیل تنها در صورت عطفی بودن رابطه عقدالوضع و عقدالحمل پذیرفتنی است و به قضایای کلیه که رابطهٴ عقدین در آنها شرطی است، تعمیم پذیر نیست. 2. «سلب جزء قضیه است و اجزای قضیه را میتوان جزء محمول قرار داد». این دلیل، نیز، به دلیل کذب، کبرای آن پذیرفتنی نیست. 3. «سلب ضروری همان ایجاب امتناع است» و 4. «سلب و ایجاب در ممکن مساوی هستند»، این دو دلیل نیز به خلط «سلب جهت» و «جهت سلب» دچار هستند. این از نادرستی ادله؛ اما، از پیامدهای نادرست نظریهٴ «ایجاب بتی»، نیز، میتوان به ناسازگاری آن با برخی از قوانین مسلم منطقی، مانند قانون تناقض میان محصورات، اشاره کرد.
خلاصه ماشینی:
از سخنان سهروردی چهار دلیل براینظریۀ یادشده استنباط میشود:1«در سالبهها،عقد الوضع ایجابی است و بنابهقاعدۀ فرعیه،بروجود موضوع دلالت دارد»؛این دلیل تنها درصورت عطفیبودنرابطه عقد الوضع و عقد الحمل پذیرفتنی است و به قضایای کلیه که رابطۀ عقدین درآنها شرطی است،تعمیمپذیر نیست.
سهروردی و دلالت سالبه بروجود موضوع گفتیم که ازنظر منطقدانان پیشاز سهروردی،تفاوت ایجاب و سلب در نیاز بهوجود خارجی موضوع،هم در قضایای شخصیّه برقرار است و هم در قضایایمحصوره.
3ازنظر او،نبودن تفاوت میان موجبه و سالبه محصوره در نیاز بهوجود موضوع،به این معنا است که سالبۀ محصوره نیز نیازمند وجود موضوع است،زیرا عقد الوضع در سالبۀ محصوره،ایجابی است و بنابه قاعدۀ فرعیه،4وجود موضوعدر همان ناحیه عقد الوضع اثبات میشود: فإنّک إذا قلت«کلّ انسان هو غیر حجر»أو«لا شیء من الانسان بحجر»هو حکمعلی کلّ واحد واحد من الموصوفات بالانسانیّة فیهما،و السلب إنّما هو للحجریّة.
حتی میتوان از سخن سهروردی بهزبان منطق جدید دفاع کرد،زیرا به تحلیل سالبۀ کلیه در منطق جدید،یعنیبهفرمول(به تصویر صفحه مراجعه شود)بنگریم،میبینیمکه سور نزدیک موضوع است و سلب درجایگاه محمول قرار دارد.
آری،«سلبضرورت»یا«ضرورت مسلوبه»را باید سالبه پنداشت؛امّا،این کجا و«ایجاب امتناع»کجا؟ دلیل چهارم:تساوی سلب و ایجاب در ممکن سهروردی،در ادامه،سخنی شگفتتر برزبان میراند:«و الممکن إیجابه و سلبهسواء»!معلوم نیست مقصود سهروردی از این سخن چیست؟چگونه میتوان«ایجابامکان»و«سلب امکان»را که نقیضین هستند مساوی گرفت؟ظاهرا سهروردی«ایجاب امکان»و«سلب امکان»را با«امکان ایجاب»و«امکان سلب»خلط کرده است: &%01609HKJG016G% اگر«امکان»را بهمعنای«امکان خاص»بگیریم،«امکان ایجاب»و«امکان سلب»مساوی هستند؛امّا،این چه ربطی به موضوع مسئله دارد؟اگر«امکان خاص»رادرنظر بگیریم،«امکان ایجاب»و«امکان سلب»،هردو،موجبه هستند،زیرا هردوترکیب عطفی دو«امکان عام»هستند و ترکیب عطفی خود نوعی موجبه است.