خلاصه ماشینی:
"این شیوۀ انحصار طلبانه و یکسویۀ اهل حدیث،در مذاق برخی از اندیشمندان دینی آنزمان خوش نیامد و تعالیم آنان را بصورت یک مجموعۀ توجیه نشده از قالبهای مأثور و غیر قابل قبول یافت بدین دلیل که آنها در قرآن توصیه به خردورزی و عقل باوری را میخواندند و انسان را در آموزههای قرآنی موجودی خردورز و مختاری مییافتند که خود میتواند تصمیم بگیرد،بیندیشد و مسیر تکاملش را برگزیند.
معتزله را میتوان بانیان اصلی کلام نظری یا فلسفی در اسلامی دانست که سهم بزرگی در حیات عقلانی اسلام داشته است چیزیکه آنان را از دیگر فرق اسلامی متمایز میکرد روش آنها در تقریر آنچیزی بود که میتوانیم آن را عقلانیت طرق خدا بنامیم،یعنی بحث و فحص عقلی از کلام الهی بیآنکه بالضروره قداست آن را منکر شوند.
22ابو جعفر طحاوی از آنرو که آرأ کلامی ابو حنیفه را ترویج مینمود زیاد با اهمیت جلوه نکرد و چون اکنون نیز دارای پیرو در دنیای نیست؛ما در صدد تبیین آرأ او نیستیم ولی مکتب اشعری و ماتریدیه(که قدم اول را در این راه ماتریدی برداشت)در تاریخ اسلام ماندگار گردید و اکنون نیز از پیروان زیادی در دنیا برخوردار است.
از نظر ماتریدی کسب با قدرتی که خدای متعال برای انسان به ودیعت نهاده تحقق میپذیرد بنابراین بنده میتواند فعل را کسب کند و میتواند کسب نکند و در حقیقت کسب با قدرت بنده و تأثیرگذاری وی انجام میپذیرد در اینصورت میان اختیار بندگان با اینکه خداوند آفرینندۀ آنست منافاتی وجود ندارد در حالیکه اشاعره قائل بود که برای بنده هیچ قدرتی در انجام کار نیست و او فقط مالک کسب است و کسب با همراه شدن با فعل است نه به تأثیرگذاری از ناحیۀ بنده."