چکیده:
این مقاله، با توجه به اهمیت «تغذیه مناسب» در ایجاد جامعه ای سالم و مولد، نخست به بیان ناهماهنگی های موجود میان سیاستهای تولید و مصرف غذا می پردازد. این ناهماهنگی از یکسو سبب تضعیف انگیزه تولید و از سوی دیگر نبود تعادل در الگوی مصرف غذا شده است؛ به گونه ای که خودبسندگی در گندم در سالهای اخیر کاهش یافته و مصرف نان، به عنوان ماده غذایی ارزان، جایگزین مواد غذایی گرانتر، مانند گوشت و شیر گردیده است. بررسی روند تولید و مصرف سرانه میوه و سبزی، افزایش تولید سرانه و کاهش همزمان مصرف سرانه را نشان می دهد که گویای افزایش ضایعات و ناکارایی نظام بازاریابی است. مقاله پس از بیان مشکلات برآمده از نبود هماهنگی میان سیاستهای تولید، مصرف و سلامت تغذیه ای، بر لزوم بازنگری در سیاستهای کنونی تاکید می کند. در پایان نیز، پیشنهادهایی برای حل مسایل موجود مطرح شده است.
خلاصه ماشینی:
"این ناهماهنگی از یکسو سبب تضعیف انگیزه تولید و از سوی دیگر نبود تعادل در الگوی مصرف غذا شده است؛به گونهای که خود بسندگی در گندم در سالهای اخیر کاهش یافته و مصرف نان،به عنوان ماده غذایی ارزان،جایگزین مواد غذایی گرانتر،مانند گوشت و شیر گردیده است.
بررسی مقایسه علل نبود تعادل میان تولید و مصرف برخی محصولات اساسی مانند گندم و برنج از یکسو و تعادل نسبی محصولات دیگری چون گوشت،شیر و میوه و سبزی بخوبی نشان میدهد که سیاست دو گانهای که دولت در زمینه قیمتگذاری این دو گروه از محصولات اتخاذ کرده است از علتهای اصلی این تفاوتها به شمار میآید.
ضعف عملکرد نظام بازاریابی،از یکسو قیمت تمام شده غذا را در فاصله مزرعه تا مصرف کننده افزایش میدهد و از این راه بر مشکلات دسترسی اقتصادی دامن میزند و از سوی دیگر ضایعات عمده غذایی را موجب میشود.
نتیجهگیری بررسیهای انجام گرفته نشان میدهد که نقش صنایع تبدیلی در زمینههای یاد شده کمتر مورد توجه است و دولت حتی در تلفیق تولید غذا و فرایند تبدیل و فراوری مشکل دارد و این خود یکی از نارساییهای نظام بازاریابی غذا به شمار میآید.
از این رو با توجه به آنچه گفته شد روشن است که ایجاد هماهنگی میان تولید،فراوری و بازاریابی افزایش سهم تولید کنندگان از بهای محصول و کاهش ضایعات از ابعاد عمده سیاستهای مطلوب غذایی در کشور به شمار میآید."