خلاصه ماشینی:
"کشور اسلام!؛کو آن پاسدار خانه تو ای دیار قم!کجا شد گوهر رخشندهء تو؟ ای جهان شوق!،گریان بینمت؛کو خندهء تو!
باغبان رفت و گل اسلام را افسرده بینم در بهاران،گل خزان و باغبان را مرده بینم سنبل آشفته،سمن غمگین،چمن پژمرده بینم مرغ حق خاموش و مرغان دگر آزرده بینم فروردین علم را دیدم بچشم خود،خزان شد سوی تابستان،باد برگافشان پائیزی وزان شد کشور اسلام،کو آن پاسدار خانهء تو؟ آخر ای تاج شرف کو گوهر یک دانهء تو، ای طریق راستی کو رهبر فرزانهء تو؟ راستی ای شمع یزدانی،چه شد پروانهء تو؟ رهبر آزادگان«آزاد»مهمان خدا شدحقشناس!
آن روح رحمانی دگر از تن جدا شد خاک را ای مرد یزدانی چرا مأوی نمودی ما چه بد کردیم کی پاکیزه،ترک ما نمودی زندگی در مرگ دیدی،پشت بر دنیا نمودی شادمان باشی که راه زندگی پیدا نمودی روح تو بهتر که همسامان کوی یار باشد روح بیآزار جز در کوی جانان زار باشد بر بروجردای،صبا گر بگذری فریاد سر کن ز آنچه د رقم رفت؛آن افسرده حالان را خبر کن خاک آنجا را بیاد او،ز اشک دیده تر کن سینهء آنخاک را از آتش غم،پرشور کن نعره زن کای خاک گوهرخیز،کو آن گوهر تو آیة الله تو کو؟ای خاک محنت بر سر تو!"