چکیده:
این نوشتار با هدف تبیین نگاه نویسنده «من وحی القرآن» به عصمت به سامان رسیده است. نویسنده در چهار قسمت این مقاله را به پایان برده است:قسمت اول در تعریف عصمت؛ فضل الله عصمت را مانند بسیاری از تفسیرگران قرآن، لطف الهی شناخته و مانع انجام گناه و اشتباه معرفی میکند.قسمت دوم در قلمرو عصمت؛ نویسنده «من وحی القرآن» پیامبران را پیش از نبوت و پس از آن معصوم میشناسد و این عصمت را نه تنها از گناه، بلکه از اشتباه نیز میداند. بهباور فضلالله، عصمت پیامبران افزون بر احکام شرعی، در احکام عرفی نیز جاری است.قسمت سوم در انواع عصمت؛ فضلالله انواع عصمت را به آیات قرآن مستند میسازد و بیشترین آیاتی که عرضه میدارد، در عصمت پیامبران در تبلیغ است.قسمت چهارم در شبههشناسی عصمت؛ در این قسمت شبهات مخالفان و استدلال ایشان به شماری از آیات قرآن طرح شده و به هر یک به زیبایی پاسخ داده شده است.
This article is intended to explain the view of the author of Min Waḥy al-Qur'ān on the infallibility. The writer has completed this article in four sections:
The first section concerns the definition of infallibility. Like many other interpreters of the Qur’ān، Faḍl Allāh views the Qur’ān as Divine grace and introduces it as a blockade against perpetrating sins and making mistakes.
The second section is about the realm of infallibility. The writer of Min Waḥy al-Qur'ān regards the Prophets to be infallible both before and after prophethood and take this infallibility not only of sins but also of mistakes as well. The infallibility of the Prophets applies to legal rulings as well as conventional rulings.
The third section is on different types of infallibility. Faḍl Allāh documents different types of infallibility with the verses of the Qur’ān and most of the verses that he presents concern the infallibility of the Prophets in propagation.
The fourth section is about doubtology or study of misconceptions. In this section the opponents’ doubts and their referring to a number of the verses of the Qur’ān as evidence is brought up and each has been beautifully answered to.
خلاصه ماشینی:
"اما فضلالله دیدگاه تفسیری علامه و استناد عصمت به آیه شریفه را نمیپذیرد، چه اینکه به باور ایشان، مراد از علمی که پیامبر از آن اطلاع نداشت، دانش اخبار پیامبران گذشته و کتاب و حکمت بود، بهگونهای که عبارت «وعلمک ما لم تکن تعلم» جمله تفسیری عبارت پیشین است و بنابراین ربطی به شعور علمی که بازدارنده از گناه باشد، پیدا نمیکند.
» ب) (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحدا*إلا من ارتضی من رسول فإنه یسلک من بین یدیه ومن خلفه رصدا*لیعلم أن قد أبلغوا رسالات ربهم وأحاط بما لدیهم وأحصی کل شیء عددا)(جن/۲۶-٢٨) «دانای غیب اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد تا بداند پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ کردهاند؛ و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصا کرده است!» علامه طباطبایی از دو آیه یاد شده، عصمت پیامبر از گناه را نتیجه میگیرد.
برای نمونه آیات ذیل را دلیل عصمت در تبلیغ نمیداند: (کان الناس أمه واحده فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وأنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه وما اختلف فیه إلا الذین أوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم فهدی الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق بإذنه والله یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم) (بقره/٢١٣) (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحدا*إلا من ارتضی من رسول فإنه یسلک من بین یدیه ومن خلفه رصدا*لیعلم أن قد أبلغوا رسالات ربهم وأحاط بما لدیهم وأحصی کل شیء عددا) (جن/۲۶-٢٨) علامه طباطبایی در استناد به آیات شریفه مینویسد: «در آیه نخست غرض خداوند از ارسال رسل، هدایت مردم به اعتقاد و عمل حق معرفی شده است."