چکیده:
کارآفرینی از محورهای اصلی واساسی رشد و توسعه در هر کشوری می باشد به طوری که آن را موتور توسعه اقتصادی می دانند، تجربه کشورهای دارای رشد بالای درآمد ملی نشان می دهد که یکی از دلایل موفقیت آن ها این است که مدیران این کشورها به نقش و اهمیت کارآفرینی در پیشرفت و توسعه کشور پی برده اند. کارآفرینی مزایایی دارد که از جمله آن ها می توان به تسهیل بازاریابی محصولات، ایجاد اشتغال، افزایش سود و سرمایه سرمایه گزاران، تامین رفاه اجتماعی، افزایش صادرات، دریافت ارز و غیره اشاره کرد. امروزه فراهم ساختن امکان مشارکت فعال زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور در روند توسعه منابع و ظرفیت های محلی تردیدناپذیر است. آمارها نشان می دهد که نرخ بیکاری زنان تحصیل کرده به خصوص، در سال های اخیر، مرتبا در حال افزایش است؛ با وجود این، نتایج مطالعات نشان می دهد که زنان کارآفرین در مقایسه با مردان گرایش بیشتری به کارگروهی دارند و خود محوری در آن ها کمتر است. در حال حاضر که بیش از 60 درصد از ظرفیت دانشگاه ها را زنان به خود اختصاص داده اند، ترغیب و اشاعه فرهنگ کارآفرینی سازوکاری است که می تواند فرصت های جدیدی را پیش روی زنان تحصیل کرده دانشگاهی قرار دهد، در این رابطه الگوهای موفق کارآفرینی می توانند ضمن انتقال تجارب فعالیت های کارآفرینانه خود، نقش موثری در ترویج و توسعه کارآفرینی زنان و ترغیب دختران جوان برای ورود به عرصه کارآفرینی ایفا نمایند. در این مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای، به بررسی مفاهیم، تعاریف و نقش زنان تحصیل کرده کارآفرین در تحول و توسعه کشور پرداخته، همچنین به موانع و محدودیت های موجود در پیش روی آن ها ازجمله نابرابری های جنسیتی اشاره می گردد.
خلاصه ماشینی:
"در حال حاضر که بیش از 60 درصد از ظرفیت دانشگاهها را زنان به خود اختصاص دادهاند،ترغیب و اشاعه فرهنگ کارآفرینی سازوکاری است که میتواند فرصتهای جدیدی را پیش روی زنان تحصیلکرده دانشگاهی قرار دهد،در این رابطه الگوهای موفق کارآفرینی میتوانند ضمن انتقال تجارب فعالیتهای کارآفرینانه خود، نقش مؤثری در ترویج و توسعه کارآفرینی زنان و ترغیب دختران جوان برای ورود به عرصه کارآفرینی ایفا نمایند.
نظریههای توسعه براساس دو معیار سنجیده میشوند:ابتدا،واقعیتگرایی این نظریهها و دوم،متناسب بودن آنها با شرایط کشوری مثل ما،این نظریهها تا چه اندازه تفاوتهای جنسیتی و واقعیتهای موجود را مد نظر قرار میدهند و تا چه اندازهای موضوعات مطرحشده در آنها با مسائل مهمی که زنان کشور ما با آن روبهرو هستند همخوانی دارد عدهای از متخصصان توسعه بر این باورند که نظریههای توسعه از خرد و کلان آن، نمیتوانند نسبت به مسأله جنسیت حساس باشند ولی این عقیده غلط است،وقتی تیمی از جمعیت و نیروی کار کشورهای در حال توسعه را زنان تشکیل میدهند،قطعا نمیتوان نقش آنها را در صحنههای اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی نادیده گرفت و اگر نظریههای توسعه قرار است در جهت تعالی انسانها راهگشا باشند،پیشنهادات و توجیهاتی ارائه دهند که نیمی از انسانها را شامل نشوند(بینام،1380).
سازمان بین المللی کار(1998)موانع کارآفرینی زنان را به این صورت دستهبندی کرده است:الف)موانع رفتاری:زنان اعتماد به نفس کمتر و تصور منفی از خود دارند؛ب) موانع ایفای نقش:تعارض میان وظایف مختلف با محدودیتهای زمانی؛ج)موانع اجتماعی و فرهنگی:دید منفی نسبت به زنان در کار؛د)موانع تحصیلی؛زنان به طور نسبی از سطوح تحصیلات پایینتری نسبت به مردان برخوردارند و اغلب دسترسی محدودی به فرصتهای آموزشی شغلی را دارند؛ه)موانع شغلی:زنان فرصت کمتری در بخش رسمی اقتصاد برای پیشرفت مهارتهای خود دارند؛ر)موانع زیربنایی:دسترسی به اعتبار،فنآوری،خدمات حمایتی،زمین و اطلاعات به طور اصولی برای زنان مشکلتر است؛ز)موانع قانونی:فعالیت قانونی مستقل برای زنان محدود است."