خلاصه ماشینی:
"اینطور نیست،مثالی که زدم شاید مثال خیلی مناسبی نبود،من میبایست بروم در کتابهای درسی خودم،بروم در شغل خودم و ک ارهایی که در دانشگاه شده،در ترجمههایی که در بیرون از دانشگاه شده به آنها بپردازدم و عرض بکنم که من فلسفه که میگویم مقصودم این کتابهاست،اندیشه است،من بسیار تأسف میخورم از کتابهای بسیار خوبی که در سالهای اخیر ترجمه شده،هیچکس نمیتواند از آنها استفاده بکند،هیچکس نمیتواند بخواند،اگر حمل بر پرمدعایی نمیکنید وقتی ترجمۀ کتابی را من که بیش از شصت سال فلسفه خواندهام،نمیتوانم بخوانم،خوب،یک جوانی که تازه شروع کرده،به طریق اولی نمیتواند بخواند!دوست عزیزم جناب آقای مصلح شاید بگوید اینها فلسفۀ ایران نیست،فلسفۀ معاصر ایران نیست،ما این درسها را در دانشگاه داریم،فوق لیسانس داریم و دکتری داریم و این کتابها را داریم و این برنامهها،فلسفۀ ایران این است،اما من نظر به چیز دیگری داشتم،نظر به بحثهایی که میکنیم و من یک موردش را مثال زدم،نظر به آن بحثها هم داشتم که آن بحثها چه مبنای فکری دارد؟تا چه اندازه فکورانه است؟تا چه اندازه دربارهاش فکر شده؟حرفهایی که زدیم تا چه اندازه بهش فکر میکنیم؟فلسفه،خواندن و تکرارکردن نیست،اگر خواندن و تکرارکردن بود،آقای دکتر دینانی که خیلی خوب از عهده برمیآمدند،مینشستند و کتاب اسفار ملا صدرا را میخواندند و درس میدادند،در صورت لزوم این کار را میکنند اما به زندگیشان که نگاه میکنید که این کار را نکردند،ایشان خیلی خوب گفتند،آقای دکتر مصلح گفتند یا آقای شجاعی گفتند،نمیدانم ایشان کسی هستند که به تاریخ توجه کردند، به فلسفۀ معاصر توجه کردند،چنانکه در آغاز این مجلس به زبان توجۀ تام کردند."