خلاصه ماشینی:
"حتی آنهایی که با فلسفه مخالفند،با فلسفه زندگی میکنند،فلسفه مثل هوایی است که در آن تنفس میکنیم،چون فلسفه یعنی نگرشی که انسان به هستی دارد،به عالم دارد،به آدم دارد،نگاه کلامی که به هستی پیدا میکند فلسفۀ اوست،و الا ممکن است اصطلاحات فلسفی را نداند،و الا ممکن است از او پیرامون هستی و چیستی و وجود و ماهیت سؤال کنیم، نتواند جوابی بدهد،و اصلا معنای این اصطلاحات فلسفی را نداند،ولی این ندانستن به معنای فلسفه(به تصویر صفحه مراجعه شود) نداشتن نیست،مهم آن است که اهل فن و متخصصان بنشینند و ارتباط فلسفه را با علوم مختلف تبیین کنند تا عالمانه بدانیم فلسفه چه تأثیری بر علوم،و علوم چه رابطهای با فلسفه دارند،در آثار فلاسفۀ اسلامی،در ابتدا گفتند فلسفه به تعریف و اثبات موضوع علوم میپردازد،مثلا فلسفه ثابت میکند جسم متحرکی هست و جسم متحرک را در اختیار طبیعیات قرار میدهد و پیرامونش بحث میکنند،یا مثلا عدد را،مقدار را،ثابت میکند،نوع ماهیت و وجودش را فیلسوف تبیین میکند،و بعد ریاضیات و هندسه از آن سخن بهره میگیرد،کمتر در کتب فلاسفۀ اسلامی از تأثیر علم در فلسفه، سخن گفتند.
خیلی زیاد میشود در مورد این بحث صحبت کرد که این نسبت بین متافیزیک ارسطو و معرفتشناسی ارسطو با زیستشناسی ارسطو چهقدر هست و کجا هست؟ من نکات دیگری هم آنجا نوشته بودم که به یکی،دو تای دیگر فقط اشاره میکنم: تا آنجایی که من میدانم و از مورخان علم،تاریخ علم شنیدهام میگویند دانشمندان بزرگ، معمولا با فلسفه آشنا بودهاند،ارسطو که خودش فیلسوف درجۀ یک بوده،ولی در مورد داروین هم این را قشنگ تاریخ علم نشان داده که بسیار رابطۀ نزدیکی با فلاسفه داشته و بسیار هم کار علمی او از فلسفه تأثیر پذیرفته که بعدا یک اشارهای در موردش میکنم."