چکیده:
در این مقاله ابتداء به اجمال سیر تاریخی مفهوم «وجود» از زمان افلاطون تا توماس آکویناس بررسی میشود. در خلال این بحث، اشارتی به آراء هیدگر در این خصوص شده است تا تداوم این بحث از صدر تاریخ فلسفه تا روزگار ما برای خواننده روشن شود. سپس به رأی خاص توماس آکویناس در باب «وجود و ماهیت» میرسیم و آن را به شرح و تفصیل باز میگوییم. توماس بر قول ابن سینا که: وجود عارض بر ماهیت است، چندین اشکال وارد میکند؛ این اشکالات طرح میشود و سپس گفته میشود اشکالات توماس بر ابن سینا ناشی از سوء تعبیر کلام ابن سیناست ـ که تعبیر دقیق آن بسیار نزدیک است به آنچه فیلسوفان پیرو مشرب حکمت متعالیه ـ به این بیان درآوردهاند که : ان الوجود عارض المهیه تصورا، واتحدا هویة
خلاصه ماشینی:
"به یک معنی «ربط لفظی» (verbal copula) است که دلالت دارد بر تألیف و به هم پیوستن قسمی جمله که ذهن آن را میسازد؛ این «esse» هیچ ربطی به طبیعت شی و واقع ندارد بلکه صرفا در ذهن است از رهگذر آن ذهن قضایای سلبی و ایجابی را میسازد بدین معنی «esse» متصف به چیزی میشود که درباره آن میتوانیم قضیهای بسازیم خواه آن چیز موجود باشد یا در جایی که پای فقدان کمال وجودی در میان باشد، مثل وقتی که میگوییم: کوری وجود دارد.
درست است که ما بطور معمول در زبان متعارف به چنین تفکیک و تمایزی وقوف داریم؛ ما در زبان متعارف و معمول، بین چیستی (whatness) یا ماهیت (nature) یا ذات (essens)چیزی با وجود آن، یعنی این واقعیت که آن چیز وجود دارد، فرق و فاصله قائل میشویم.
«آکویناس» درباره وجود میگوید که از رهگذر ذات «پذیرفته میشود» یا به سبب آن «محدود میشود» مرادش این نیست که قسمی وجود کلی وجود دارد که در میان موجودات انفرادی منقسم شده است، وجود، همیشه وجود انسانی، یا اسبی، یا سگی یا جوهر دیگری است.
ترکیب واقعی ذات و وجود از این امر واقعی ناشی میشود که هیچ مخلوقی وجودش از خودش نیست بلکه آن را از خداوند- به موجب حد و ماهیت و ذاتش- دریافت میدارد.
ان الوجود عارض المهیة تصورا، و اتحدا هویة [وجود عارض بر ماهیت است در ذهن، ولکن این دو خارجا یکی هستند] پیش از تفصیل مطلب خاطر نشان میکنیم که قول به عرض بودن وجود به سبب شرح و تفسیر اشتباه و نادرست سخن ابن سیناست."