چکیده:
اسطورهها، رؤیاهای جمعی بشر؛ و نمادهای اساطیری ، زبان هنری و رازناک اسطورهها هستند که با پای نهادن به ساحت شعر، ایجازگونگی، فشردگی و ژرفایی معنایی آن را دوچندان میکنند. نمادها با ماهیت سیال، شکلپذیر و منعطف خود، به مقتضای شرایط زمان و مکان، قادرند مفاهیم و موضوعات عمیق و ریشهداری را به شیوهای جامع و گسترده آینگی کنند، از صورتی واحد، معانی و کاربردهای گوناگونی را ارائه دهند و با رویندگی و پویایی مداوم، تازگی و ماندگاری خود را استمرار ببخشند. البته شاعران و هنروران نمادگرا به فراخور پشتوانههای فرهنگی، دغدغههای ذهنی و نیازهای اصیل فردی و اجتماعی خود، ممکن است توجه و اقبال ویژهای به بهرهگیری از نمادهایی خاص در آثار هنری خویش از خود نشان دهند. نگارنده در این مقاله بر آن است تا ضمن پرداختن به مبانی تئوریک کاربرد نمادها و موضوعات مرتبط با آن، به گونهای محوری، مهمترین عوامل رویآوری شاعران به کاربست اسطورههای گیاهی و نمادهای نباتی را مورد پژوهش و مداقه علمی و مستند قرار دهد و در این رهگذر نیم نگاهی هم به بازتاب مضامین و کاربردهایی از این دست در اساطیر اقوام و ملل گوناگون داشته باشد تا امکان مقایسه و تطبیق و تطابقی روشن و حقیقتنما فراهم شود.
خلاصه ماشینی:
"مگر نه این است که تیرهها و تبارهایبهظاهر ناهمگون انسانی در مناطق پراکندۀ جهان،آداب و رسوم،مناسک و آیینهایهمگونی را بدون الگوبرداری آگاهانه از یکدیگر اجرا میکنند؟آیا بنمایه وژرفساخت چنین اعمال گیتیانه و زندگیساز،همان روایتهای اساطیری باورانه وروزگارآلود نیست که به سبب گسترۀ بیانتها،رازوارگی و تأویلپذیری،در بیکرانگیزمان و مکان همچنان پویا و مانا به هستی خود ادامه میدهند و همانند هوا در همۀحفرهها و روزنههای حیات بشری جاری شده و هرگز در این مسیر از پای و پویهنماندهاند؟به راستی راز نامیرایی و ماندگاری این فرآوردههای نانوشتۀ جمعی چیستکه همچنان با برخورداری از قداست،نمونهواری و معناگرایی عمیق،سترگ وشکوهمند در هرجا و هر زمان پا برجا و شکوفان ایستاده و با شمیم خوش وحقیقتنشان خویش ذوق و ذائقۀ بسیاری از ارباب تفکر و اصحاب تخیل را شاد وشیرین نگه داشتهاند.
همچنین باعث شود که آنها را دارای حرمت و قداست بپندارد و به تکریم و ستایشآنها بپردازد تا جایی که هنوز: در نظام تصورات انسان از عالم هستی،درخت در میان نمادهای تکرارشونده و مقدس،سرافرازترین قامت اساطیری است و رکن و پایۀ هستی و ارتباط میان زمین و آسمان وستون گیتی تلقی میشود و نماد تولد،بالندگی،مرگ و رستاخیز است و در جوهرۀ معناینمادین خود با همۀ نمادهایی که در گردونۀ اسطوره و هنر،رمز حیات،زایش،مرگ وزندگی جاودانهاند،پیوندی نمادین دارد(پورخالقی چترودی،1377:75).
این پندار باعثتوتمانگاری گیاه شده و در نهاد نهان بشر حرمت و قداستی تعبدبرانگیز برای گیاهانرقم زده است و این اعتقاد ریشهدار از زمانهای کهن تاکنون با همۀ تغییرات،دگردیسیها و رنگپذیریای منعطف به شرایط و موقعیت،در رسوم،آیینها،کردارها و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان بازتابی عملی یافته است و امروزه نیز باوجود قوت گرفتن علمیاندیشیها و روشنگراییهای اسطورهستیز در عرصههایگوناگون فکری،کسی نمیتواند منکر استمرار حیات رازورانه و نمادینه شدۀ اینپدیدههای عمیق فرهنگی در بطن پندارها و انگارههای اقوام و ملل مختلف جهان باشد."