چکیده:
در این مقاله، ابتدا بهاختصار تبارشناسی پژوهشهای روایتشناختی را در آغاز قرن بیستم (یعنی پیش از شکلگیری رشتهای بهنام روایتشناسی) بیان، و بهطور مشخص ریختشناسی روایت را در آلمان، روسیه و سنت آنگلو-آمریکایی معرفی میکنیم. سپس بخش عمده مقاله را به بررسی روایتشناسی ساختارگرا و تقابلهای دوگانه، مقولهبندی عناصر روایی و ردهشناسی روایت اختصاص میدهیم. در این بخش، مهمترین آرای ژرار ژنت، استانزل، جرالد پرینس، میکی بال و سیمور چتمن بهاجمال بازگو میشود. در پایان، نگاهی میافکنیم به تحولات غیرصورتگرای متأخر در این حوزه که بیشتر مبتنی بر مطالعات شناختی بودهاند. در این میان توجه خود را بر کاربردشناسی زبانشناختی و بهویژه روند احیای الگوهای زبانی توسط مطالعات شناختی متمرکز میکنیم؛ بهاینترتیب، روش پژوهش حاضر، نظری میباشد.
خلاصه ماشینی:
"ولک و وارنبرای تعیین ماهیت ادبیات داستانی در جایگاه موضوعی مستقل برای مطالعه،در فصلیجداگانه از کتابشان،بیشتر،اصولی را معرفی کردند که تا آن زمان محور بسیاری ازنظریههای روایت بود: *این فرض که ادبیات داستانی(شامل داستانهای کوتاه و رمان)،تنها یکی اززیر شاخههای گفتمان روایی است نه گونۀ اصلی روایت(ولک،و وارن،1949:225)؛ *آمیزهای از منطق علی و زمانی داستان یا آمیختگی تسلسل و پیامد؛ *تمایز موقعیتها و رویدادهای تشکیل دهندۀ داستان13با ترکیب این عناصربنیادی در قالب طرح14،یعنی همان تمایز داستان با گفتمان در نظر ساختارگرایانفرانسوی(همان،224-226)؛ *سازکارهای شخصیتپردازی،شامل چارچوبهای اجتماعی و مردمشناختیانواع شخصیت در داستان(همان،226-328)؛ *زاویۀ دید(همان،230-233)؛ *قصههای قاببندی شده15و شیوههای درونهگیری در روایت که حاصل داستانیدر دل داستان دیگر است(همان،230)؛ *راهکارهای بازنمایی فکر و گفتار شخصیتها(همان،233)؛ *این اصل که ارزش صدق در ادبیات داستانی با توجه به جهان داستانی16تعیینمیشود که حاصل نوع ترکیب عناصر است و خودبسنده؛در حالی که ارزشصدق گزارههای تاریخنگاشتی متکی بر میزان انطباقشان با وضعیت جهان واقعیاست.
با این حال،نگارندگان نیز همسو با انبوه آرایی که فقط چکیدهای از آنها در اینمجال گنجیده است،از طرفی بر انکارناپذیری خاستگاههای زبانشناختی نظریههایروایت تأکید میکنند،و مدعیاند که تأثیرات عمیق زبانشناسی را بر نظریههای روایت-به ویژه در چهار دهۀ گذشته،یعنی از زمانی که روایتشناسی در ردیف رشتهایمستقل،به طور رسمی در چارچوبی ساختارگرا بنیان گذاشته شد-نمیتوان نادیدهگرفت؛از طرف دیگر،معتقدند گرایش به روایتشناسی شناختی،بار دیگر موجباحیای الگوهای زبانشناختی در حوزۀ روایتپژوهی شده است.
story and discourse:narrative structure,fiction and film."