چکیده:
دولتآبادی بیتردید، یکی از پرکارترین و سختکوشترین نویسندگان دو دهۀ اخیر ایران است. او قبل از رویآوردن به رماننویسی و خلق آثار بزرگی چون جای خالی سلوچ و کلیدر داستانهای نسبتا بلندی نوشته است که در همانها هم تمایل او به نوشتن رمان دیده میشود. آنچه تا به حال دربارۀ آثارش نوشتهاند، اندک است و عموما به محتوای داستانها و بهویژه رمانهای او مربوط میشود. در این مقاله به شکلشناسی چهارده داستان او در ساحتهایی چون طرح یا پیرنگ، زاویۀ دید، راوی، شخصیتپردازی، آغاز و انجام و... پرداختهایم. پیش از شروع بحث نیز بهاختصار به زندگی و آثار او تا سال 1357 و سپس به آرای محققان دربارة شکل و شکلشناسی اشاره کردهایم.
خلاصه ماشینی:
"با اینکه سفر و هجرت از زادگاه اصلی،تم اصی بیشتر داستانهای دولتآبادی راتشکیل میدهد،تنها دو داستان بر محور این موضوع نام گذاری شده است:نخستداستان«سفر»است که در آن مختار،شخصیت اصلی،به دلیل از دست دادن کار خودزن و دختر کوچک خویش را با مادرزنش تنها میگذارد و برای یافتن کار راهی کویتمیشود.
ساختارهای مشترک چنان که گفته شد،در تمام داستانهای دولتآبادی بحران،هستۀ مرکزی داستان است وساخت داستانها با توجه و در ارتباط با این وضعیت بحرانی بنا میشود.
در این داستان عقیل-که بر اثر زلزله همۀ اقوام خود را به غیردختر کوچکش شهربانو از دست داده است-به گونهای تصویر میشود که گویی برایاو تنها یک پسر به نام تیمور باقی مانده است.
برای مثال نویسنده در داستان«عقیلعقیل»هنگام توصیف هندوانهبازی داماد میگوید:«میتوانست با یک ضربۀ کارد،هنداونه یا خربزه را چنان به دو نیم کند که دو طرفش بیش از چهار مثقال برهم نداشتهباشد»(دولتآبادی،1368:925)،سپس احساس میکند شاید برخی خوانندگان معنای «برهم»را ندانند؛به همین سبب توضیح میدهد«یعنی این نیمه با نیمۀ دیگر کمتر ازچهار مثقال با هم تفاوت وزن داشته باشد.
روستاییان شخصیت اصلی داستانهای اویند؛با این حالشخصیتهایی مانند معلم که در روستا درس میدهد و یا گروهبانی که برایسربازگیری به روستا آمده است نیز در آثار او نقش دارند.
E} *مسئلۀ اصلی مقاله بررسی شکل داستانهای کوتاه دولتآبادی است و بحث از مضامین(موضوع اصلی emeht داستانها در زمرۀ مسائل مربوط به شکل،تنها زمانی توجیه دارد که منتقد بتواند میان عناصر صورتبا این محتوار پیوندی معنادار برقرار کند."