چکیده:
نیست انگاری راوی در بخش اول "بوف کور" و وجوه تشابه آن با نیست انگاری نیچه، موضوعی است که پیش از این از سوی نگارندگان این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در عین حال که پیروی راوی از نیچه در این اثر هدایت قابل انکار نیست، این نیست انگاری با آن چه که نیچه آن را "نیست انگاری فعال" معرفی می کند و در عمل "زرتشت" متجلی می شود، تفاوت زیادی دارد. وجوه تمایز راوی از زرتشت را می توان در بخش دوم بوف کور - که در واقع بخش عملی نیست انگاری این کتاب است – مورد مطالعه و بررسی قرار داد. این مقاله به معرفی وجوه تمایز و افتراق "زرتشت" و "راوی" بوف کور می پردازد و "نیست انگاری منفعل" را به خصوص در بخش دوم این کتاب بررسی خواهد کرد و یادآور می شود که اگر چه راوی استدلال نیچه را در ذهن خود مرور کرده، آن را می پذیرد و در بخش اول کتاب، نابودی "دختر اثیری" را در ذهن خود می پروراند، نفوذ عمیق این دختر - که در واقع جلوه ای از دنیای ماوراست – در کنار انفعال راوی مانع از آن می شود که او بتواند در عمل، تأثیر حضور "لکاته" را – که نماد اجتماعی دختر اثیری است- از زندگی خویش بزداید.
خلاصه ماشینی:
"در این پژوهش دیدگاههایی که یونگ بعد از فروید وارد حوزۀ روانشناسی کرد،مورد بررسی قرار میگیرد و رد بینشهای کهن الگویی او در رمان شازده احتجاب پی گرفتهمیشود.
شبی شازده مراد را در کوچه میبیند ووقتی درمییابد که او فقط برای گرفتن پول نیامده،گمان میکند خبر مرگ خود شازدهرا آورده است.
اما آیا&%00703AQNG007G% شازده و یا هرکس دیگری امکان دستیابی ناب به ناخودآگاه خود را دارد؟پاسخ اینسؤال منفی است؛زیرا ناخودآگاه اغلب در رویاها و خوابها آن هم به زبان نمادینجلوه میکند و امکان دسترسی کامل به آن غیر ممکن است.
از نمودهای بارزاین ناخودآگاهی میتوان به این موارد اشاره کرد:عکسهای سیاه و سفیدی که مانندپلی شازده را به گذشته وصل میکند؛سایههایی که در تمام داستان همراه فخرالنسامیآیند؛اشیاء عتیقۀ آبا و اجدادی و قفسههای پر از خردهریز؛صدای کاسۀ بلور کهمیان تیکتیک ساعتها میپیچد؛ساغر و جام شراب با یک زن برهنه برروی آن وزنان مینیاتوری گرداگرد تالار و به ویژه دهلیز نمور زمهریری آخر داستان و بوی نا.
میتوان او را هم با مقاومتی که در برابر شازده بزرگ از خود نشان میدهد وفخرالنسا را از افتادن در دام او میرهاند،به نوعی هم قهرمان خواند و هم کسی کهتوانسته است در کسب کهن الگوی خویشتن و تمامیت تلاش کند.
از نمونههای دیگر کهن الگوی موقعیت،مرگ و تولد دوباره در انداختن پدرفخرالنسا و برادر پدربزرگ،همسر و فرزندانش به چاه و قرارگیری مجدد آنها درزهدان مادر است که گرچه او و همراهانش سرانجام میمیرند،با این حال نمود تولددوباره در جهان زیرین هستند:«و بلند شد و گفت بیندازشان توی چاه و بعد زنش راانداختیم.
از اعداد کهن الگویی میتوان به اعدادی اشاره کرد که در این عبارتها به کار رفتهاست:سه دری،هفت دری،شراب هفت ساله،هفت سال نامزدی شازده و فخرالنسا وچلچراغ چهل تکه."