چکیده:
این مقاله با رویکرد نقد تحلیلی، به مطالعه و بررسی کتاب جلوههای نمایشی مثنوی اثر مریم کهنسال میپردازد. در حوزة مطالعات نظری ادبیات نمایشی، تحقیقاتی را در قالب رسالههای دانشگاهی و مقالات میتوان مشاهده کرد که به بررسی جنبههای نمایشی متون ادب فارسی پرداختهاند. این نوع آثار از حیث مضمون و موضوع پژوهش، بیشتر با تمرکز بر متون کلاسیک صورت گرفتهاند و اغلب هم دارای وجوه مشترکی هستند که در نهایت به توصیف ویژگیهای نمایشی و تعمیم آنها به متون ادب کلاسیک- اعم از شعری یا داستانی- ختم میشوند. دلیل نگاه انتقادی ما در این مقاله از همین نقطه شروع میشود. درواقع، معضل فهم فلسفی درام و آشفتگی نظری موجود در بین این پژوهشگران، موجب تولید آثاری با عناوینی مانند بررسی جنبههای نمایشی یا بررسی جلوههای نمایشی و... میشود. سنت غنی شعری و ادبی ما ارزشمندتر از آن است که بخواهیم با تعمیم پارهای از نظریههای نمایشی، به دنبال اثبات ویژگیهای دراماتیک یا گاه سنت نمایشی در آنها باشیم. درحالی که از این موضوع آگاهیم که سنت درام از غرب و با خرد و فلسفة یونانی آغاز شده و سنت نمایشی ما بیشتر جنبههای روایی و کارناوالی داشته است.
خلاصه ماشینی:
"معرفی و نقد کتاب درام و ویژگیهای دراماتیک در متون ادب فارسی صادق رشیدی{o1*o}دانشجوی دکتری تخصصی پژوهش هنر دانشگاه شاهد علیاصغر فهیمیفر استادیار دانشکدۀ هنر دانشگاه تربیت مدرس مقدمه این مقاله با رویکرد نقد تحلیلی،به مطالعه و بررسی کتاب جلوههای نمایشی مثنوی اثرمریم کهنسال میپردازد.
بهنظر میرسد نویسنده در تلاش بوده است تا مثنوی را با زاویۀ دید دراماتیک(به معنای خاص)تحلیل و بررسی کند؛اما اکثر مطالب،یا به عبارتی بخشهای بسیاریاز کتاب،را نظریههای مربوط به ادبیات نمایشی دربرمیگیرد؛بنابراین در برخی مواردبین نمونههای موردی یعنی ابیات و مثالهای انتخابشده و مباحث نظری گسست وناهماهنگی وجود دارد.
سؤال اصلی در این مباحث این است که مبنای اصلی تعمیم صفت دراماتیک یانمایشی به متون کهن ادب فارسی چیست،آیا از آنجایی که مبنای متون ادب فارسیبهویژه شعر،غنایی و روایی است،میتواند واجد جلوهها یا ویژگیهای دراماتیک بهمعنای اخص کلمه باشد اگر بخواهیم صفت دراماتیک را در هر نوع متن ادبیجستوجو کنیم،برداشت نارسایی از مفهوم درام خواهد بود.
کهنسال در ادامۀ مباحث در تبیین علمی و فنی ماهیت درام باز هم استدلالصحیحی ارائه نمیدهد و مینویسد:«در ادبیات دراماتیک مخاطب و تأثیر و تأثر او بهمتن یکی از شرایط اصلی است.
ملاحظه میشود که برای روشن کردن ویژگیهای نمایشی متون ادبی و شعری،تبیینمبانی نظری و تبیین فلسفی ماهیت درام،مهمترین گام است.
بهنظر میرسد این بخش از مباحث کتاب جلوههای نمایشی مثنوی به بازنگری&%01626AQNG016G% نیاز دارد؛زیرا سؤالهایی مطرح میشود که درخور تأمل است:کدام نشانه؟کدامنشانهشناسی؟ باری،آنچه در این مقاله مورد بحث قرار گرفت،اشارهای به برخی از بخشهایکتاب جلوههای نمایشی مثنوی بود که از لحاظ نظری و علمی و از نظر توجه و کاربردمبانی نظری درام،نیازمند بازنگری است."