چکیده:
تفسیرجامع المیزان فی تفسیر القرآن بالقرآن یکی از برجستهترین تفاسیر شیعی سدۀ اخیر به شمار میآید. قرآن محوری و پایبندی به روش تفسیر قرآن به قرآن، ویژگی شاخص این تفسیر است. اگرچه روش تفسیر قرآن به قرآن کم و بیش در برخی تفاسیر قدیم وجدید نیز دیده میشود، ولی میزان توجه به این روش در تفسیر المیزان از نظر کمی و کیفی تا حدی است که میتوان آن را پدیدهای ممتاز و نقطۀ عطفی در تاریخ تفسیرنگاری به شمار آورد. وجه تمایز اصلی تفسیر المیزان با تفاسیر دیگر عبارت است از: قرآن را منبع مستقل تفسیر قرار دادن، وا نهادن پیش داوریها، استفاده از قرائن و شواهد درون قرآنی و تکیه بر قواعد عرفی محاوره. علامه طباطبایی به استفاده از این روش متعهد شده و به خوبی آن را به کار گرفته است (نک. طباطبایی 1362: ج1، 12ـ11).یکی از الزامات این روش، توجه به سیاق در سورهها است. قاعدۀ سیاق یکی از قواعد عرفی زبان به و حجیت آن امری است عقلایی. در عرف محاوره گوینده حق دارد از قرینههای پیوستۀ لفظی استفاده و مخاطب نیز حق دارد به این قرینهها استناد و احتجاج کند. امروزه در میان زبان شناسان اهمیت کشف قرائن درون متنی از رهگذر سیاق برای تحلیل محتوا (text analysis)، امری پذیرفته شده است. علامه به طور گسترده و در جای جای تفسیر المیزان از این روش کمک گرفته و با کلید سیاق قفلهای ناگشوده بسیاری را گشوده است. در این جستار، گونههای مختلف سیاق و کارکرد آن در تفسیر المیزان را بررسی میکنیم.
خلاصه ماشینی:
"استفاده از سیاق برای تشخیص مکی و مدنی علامه طباطبایی معتقد است، علم مکی و مدنی در شناخت و تحلیل مراحل دعوت پیامبر(ص) دارای اهمیت زیادی دارد، اما روایات را برای کشف این مراحل ناکافی و غیر قابل اعتماد میداند، زیرا وجود تعارض آنها را از درجۀ اعتبار ساقط کرده است (طباطبایی 1362:ج 13،251-250).
علامه در تفسیر جملۀ لنبین لکم (حج: 5)، معتقد است قرار گرفتن این جمله در سیاق اشاره به مراحل اولیۀ خلقت انسان ثابت میکند مراد از «لنبین لکم»، بیان امکان بعث و نفی استبعاد از آن است و به همین دلیل در وسط آیه قرار گرفته نه در پایان آن (طباطبایی 1362: ج 14، 377).
در همین سیاق (آیات 15 تا 38 سوره ق) اگر به آیۀ لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید (ق: 22) بنگریم، ممکن است تصور کنیم خطاب به پیامبر است، به طوری که برخی مفسران نیز چنین گفتهاند، اما علامه معتقد است با توجه به قرار گرفتن این آیه در سیاق آیات قیامت و قرائنی که دربارۀ آن است، اقتضا دارد آن نیز از خطابات روز قیامت باشد که خطاب کننده درآن خدای سبحان و مخاطب، انسانی است که در آیۀ وجاءت کل نفس (ق:21) از او یاد شده است؛ در نتیجه خطاب در آن خطابی عام و ناظر به همۀ منکران معاداست (طباطبایی 1362: ج 18،379)."